ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک سوژه

غزل یک سوژه در سال 90 در مجموعه ای با همین نام منتشر شد

دیشب که یک آواره در پایانه جان داد
یک سوژه بی شک دست عکاس جوان داد
هی حرف پشت حرف جنجالی به پا شد
هی عکس پشت عکس دست عابران داد
تقدیر شومی بر مدار شب رقم خورد
انگار سرمایی مضاعف بر خزان داد
یک زن نگاه کودکش را دورتر کرد
وقتی که اشکش لحظه ای او را امان داد
راننده ای از دور با فرضیه هایش
افسانه ای مبهم به خورد این و آن داد
معتاد یا بدکاره، مجنون یا فراری
این صحنه را اخبار یک لحظه نشان داد
حالا چه فرقی می کند یک مرد یا زن
این واقعیت شهر را یکجا تکان داد
یعنی به وجدان های بی دردی که خوابند
گاهی تلنگر یا تکانی می توان داد

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/16 در ساعت : 19:36:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  666


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسن پاکزاد
1392/8/16 در ساعت : 20:0:44
سلام

متفاوت بود
پرداخت و روایت خوبی داشت

برقرار باشید
دکتر آرزو صفایی
1392/8/17 در ساعت : 12:23:36
درود بر شما
سروده عمیق تان بر دل نشست
شبنم فرضی زاده
1392/8/17 در ساعت : 9:47:37
درود
خوش آمدی
خواندمت
زیبا
علی‌رضا مردانی (شباهنگ)
1392/8/17 در ساعت : 13:12:0
بسیار زیبا است
اکرم بهرامچی
1392/8/23 در ساعت : 11:11:42
خيلي عالي بود درود
حمیدرضا اقبالدوست
1392/8/22 در ساعت : 11:58:53
پاینده باشید /زیبا سروده اید
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 11 روز و 1 ساعت و 00 دقیقه و 05 ثانیه است همراه شماییم 455677205.703 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,106 | بازدید دیروز : 6,066 | بازدید کل : 123,434,088
logo-samandehi