ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بعد از قرن ها

اگر دست از سر لجبازیِ این آب بردارد...

اگر از غم بپیچد در خودش هی تاب بردارد....

تمام ماهیان منتظر ، مایوس می میرند

اگر سقای تشنه مشک را بی آب بردارد

صدای گام هایش دشت را مبهوت خود کرده

مبادا دشمن دیوانه سر از خواب بردارد

اگر باد خبر چین عطر او را پر کند در دشت ...؟

اگر که ابر، پرده از رخ مهتاب بردارد ...؟

خدایا  ! چشم هایش را بپوشان !  کینه ی این قوم

اگر تیر ستم با نیت پرتاب بردارد ...؟

اگر آن دست ها از پای افتادند و مشکش را

بخواهد با لبان تشنه ی بی تاب بردارد ...؟

اگر چشمان زینب خون ببارد از غم عباس ...؟

تمام خاک را این سیل بی پایاب بر دارد ...؟

زبانم لال ! ...نه ... ای ساغر خشکیده ! با ساقی

بگو چشم امیدش را ازین مرداب  بردارد...

* * *

ولی بر خاک افتاده ست مرد و منتظر مانده ست

تن جان داده اش را از زمین ارباب بردارد

ببین بعد از گذشت قرن ها در موزه ی تاریخ

کسی جرات نکرد این عکس را از قاب بردارد...

 

 
کلمات کلیدی این مطلب :  عاشورایی ، غزل ، حضرت اباالفضل ، کربلا ، سقا ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/16 در ساعت : 0:43:1   |  تعداد مشاهده این شعر :  765


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/8/17 در ساعت : 12:27:51
درود بانو
دست مریزاد
سید مهدی نژاد هاشمی
1392/8/16 در ساعت : 14:0:36
اين شعر تاثير گذار را دوس داشتم
ابراهیم حاج محمدی
1392/8/16 در ساعت : 7:31:55
درود
مأجور باشید انشاء الله / خواندم و بهره بردم /
مصرع قبل از ستاره ها را اصلاح کنید سهو القلمی دارد /
حامد خلجی
1392/8/16 در ساعت : 0:58:18
خانم مهیجی درود بر شما
رضا اسماعیلی
1392/8/16 در ساعت : 20:56:37
خواهر شاعرم ، سرکار خانم مهیجی

با سلام ، حیف است غزلی به این زیبایی را با کاربرد واژه « ارباب » تنزل دهید .
امام « عبدالله » است ، نه « ارباب » .
حسن پاکزاد
1392/8/16 در ساعت : 19:20:36
سلام

کار هرچه به انتها میرسه موفق تر ظاهر میشه
میشد یکم از فراوانی اگرها کم کرد


ولی بر خاک افتاده ست مرد و منتظر مانده ست
تن جان داده اش را از زمین ارباب بردارد
بازدید امروز : 26,630 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,190,941
logo-samandehi