ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خورشيد پشت ابر
 

 

 
خون تاج خنجر از لبه‌ي تیز می‌چکید
تا دست های حادثه را شست و شو دهد
تا پیش چشم هرزه‌ي زاغان فال گوش
یک بوسه‌ي ملیح به زخم گلو دهد
 
گل زخم‌های حنجره اش را سلام داد
خود را کشید و خون خدا از لبش چکید
خونتاج خنجر و لبه‌ي تیز آخته
می‌شد زلال اشک خدا را به چشم دید
 
 
خنجر در آن میانه سر از پا نمی‌شناخت
از بوسه گاه ختم رسل بوسه می‌ربود
آن قدر تشنه بود به خون گلوی او
انگار رنگ خون کسی را ندیده بود
 
باران وحی از لب خورشید انتظار
بر نیزه‌های بی رگ دشمن چکیده بود
آه از نهاد سم ستوران بلند شد 
آهنگر، آه در دل آهن دمیده بود
 
آتش بیار معرکه ‌يک جرعه آب شد
وقتی فرات بوسه به دستان ماه زد       
بازوی او به فاتح خیبر شبيه بود-
مردی که حرف های دلش را به چاه زد
 
سرمست دست بوسی او موج قد کشید
تا ماه را شکار کند مشک جان گرفت
آن سو میان خیمه‌ي شوریده، دختری
دست دعا به گوشه‌ای از آسمان گرفت
 
 
وقتی که رد شد از همه سو نامه‌ي امان
زد دست رد به سینه‌ي ‌يک قوم آسمان
آب از سر فرات گذشت و بهانه بود
حتی دریغ جرعه‌ای از جوی مولیان
 
بس کاخ‌ها که روی گسل‌ها بنا شدند
بس نعل‌ها که بر تن خورشید تاختند
بس پنجه‌ها که مأمن شمشیر بوده‌اند
 بس موج ها که در تب لب ها نواختند
 
 
 
نقاش نقش می‌کشد و شعر می‌شود
شاعر قلم گرفته و نقاش می‌شود
رازی برای شاعر این شعر آشکار
رازی برای فرشچیان فاش می‌شود


                                  پونه نيكوي

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/14 در ساعت : 11:10:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1093


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  علی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام شعر معنوی و حماسی خوبی است ولی برای بهتر بودن بعضی از هارمونی های شعر سکته دارد و سیاق کلمه بعدی را به هم می زند و شعر از نظر تصویر ذهنی باید منسجم تر شود و متوالی و نظم شعر انتزاعی را حفظ نماید و مطالب آن به عمق و معنای آن از دور و نزدیک با هم نگاه کند در کل خوب بود آفرین
نام ارسال کننده :  دوست     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود بر شما و شعر نیکوی تان/
احسان فریدونی
1392/8/14 در ساعت : 12:12:59
سلام.شعرتان بسیارزیباست.سربلندباشید.
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 12:58:0
سلام
سپاس گزارم پاينده باشيد
مرضیه عاطفی
1392/8/14 در ساعت : 11:42:37
سلام و درود بر شعر پرشورتان
"آتش بیار معرکه ‌يک جرعه آب شد
وقتی فرات بوسه به دستان ماه زد
بازوی او به فاتح خیبر شبيه بود-
مردی که حرف های دلش را به چاه زد"
قبول باشد انشاءالله
یا علی(ع)

پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 17:53:38
سلام بانو سپاس گزارم
حامد خلجی
1392/8/14 در ساعت : 19:4:59
بسیار زیبا بود خانم نیکوی همیشه شاعر بمانید
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 22:13:37
درود بر شما
سپاس گزارم
داود نصیری
1392/8/14 در ساعت : 20:6:11
بسیار عالی ، با مضامین نو و نگاهی تازه
پایدار باشید بانو
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 22:14:58
سلام
ممنون پاینده باشید امیدوارم خدا بپذیرد
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1392/8/14 در ساعت : 11:18:13
سلام خیلی عالی
دفترشعر شما از اونهایی هست که سعی میکنم همه شعرهایش را بخوانم
موفق باشید دوست خوبم
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 11:37:33
درود بر شما
نظر لطف شماست، انشالله اين نام شاعر كه روي ماست به حق باشد. به شما هم براي تلاشي كه به منظور ارايه خدمات داريد دست مريزاد مي گويم. پاينده و سرافراز باشيد.
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/8/14 در ساعت : 11:40:24
باران وحی از لب خورشید انتظار
بر نیزه‌های بی رگ دشمن چکیده بود
آه از نهاد سم ستوران بلند شد
آهنگر، آه در دل آهن دمیده بود

درودتان
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 17:53:4
درود بر شما
سپاس گزارم برای حضورتان
رضا محمدصالحی
1392/8/14 در ساعت : 15:46:15
گل زخم‌های حنجره اش را سلام داد
خود را کشید و خون خدا از لبش چکید
خونتاج خنجر و لبه‌ي تیز آخته
می‌شد زلال اشک خدا را به چشم دید

درود بر شما

عالی بود
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 17:54:50
درود بر شما سپاس گزارم جناب اقای صالحی
دکتر آرزو صفایی
1392/8/14 در ساعت : 16:0:45
درود بانوی شعر
سروده ات بسیار بر دل نشست
نویسا بمانید
پونه نیکوی
1392/8/14 در ساعت : 17:56:10
سلام
نظر لطف شماست بانو ممنون که امدید و خواندید
علی گیاهی
1392/8/15 در ساعت : 19:14:31


درود بر شما و اندیشه نابتان /پیروز باشید...
پونه نیکوی
1392/8/15 در ساعت : 22:37:47
سلام
بسیار ممنون برای حضورتان
پاینده باشید
عبدالله عمیدی
1392/8/15 در ساعت : 23:1:47
سلام
درود بر دل و جان زلال و عاشورایی شما شاعر گرامی
پونه نیکوی
1392/8/17 در ساعت : 12:17:45
سلام
سپاس گزارم پاینده باشید
محمد حسین انصاری نژاد
1392/8/17 در ساعت : 14:23:22
باسلام.
زیباوهنرمندانه سروده اید.لحظه هایتان عاشورایی ترباد.
بازدید امروز : 38,766 | بازدید دیروز : 35,818 | بازدید کل : 124,590,070
logo-samandehi