ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تهران کشید جیغ و دری وا شد
با چشم خیس در بغل پاییز
تهران کشید جیغ و دری وا شد
اشرف پریداز قفسش اما
تنهاترین پرنده ی دنیا شد
 
می خواست تا رها بشود افسوس!
چیزی که بود میله و زندان بود
یک کوه درد را به تبی سوزاند
در غار شهر، خواب زمستان بود!
 
پايیز سرد شصت و یک غم را
خورشید های خسته ی عالم را؛
می خواند و ضجه می زد و می گریید
پاییز خیس شصت و یک آدم را
 
پاییز خیس و سرد هزاران سال
بعد از سقوط ماه به یک برکه؛
با دست و پای بسته پناه آورد
از داغ سیر، در بغل سرکه!
 
با سیر و سرکه در قفسش جوشید
خود را به میله می زد و پر می ریخت
در آسمان هجوم گرفتاری
در زیر پاش جاده خطر می ریخت
 
تنهاترین پرنده ی دنیا شد
رویای بال، در قفسش جا ماند
چیزی هنوز آن ته خط پیداست!
یک روز خوب از نفسش جا ماند...
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/11 در ساعت : 11:9:46   |  تعداد مشاهده این شعر :  561


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1392/8/11 در ساعت : 22:40:3
سلام و عرض ادب
موفق باشید
رضا محمدصالحی
1392/8/12 در ساعت : 13:18:20
پايیز سرد شصت و یک غم را
خورشید های خسته ی عالم را؛
می خواند و ضجه می زد و می گریید
پاییز خیس شصت و یک آدم را


سلام بانو گیلانی گرامی

دورد بر شما .... عالی
حمیده میرزاد
1392/8/11 در ساعت : 12:31:8
سلام بانو
زيبا بود
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1392/8/13 در ساعت : 10:44:56
درود بر شما

دشت مریزاد
علی گیاهی
1392/8/11 در ساعت : 17:10:5


درود خانم گیلانی گرامی/زیبا ست
بازدید امروز : 6,654 | بازدید دیروز : 8,622 | بازدید کل : 123,331,785
logo-samandehi