كاري كنيد زنده ها
بي بيِ غصه دار مرا
آن گاو آبستنِ پر از درد
زنجير كرده هروله مي برد
در اضطرابِ مرگ ناگهاني اش
من از نسلِ علف هاي تازه ام
كاري كنيد زنده ها
گاوهاي مدرنيته را
به چراگاه سادگي بياوريد
و بي بي را
از اضطرابِ تنهاييِ شب هاي گالشي اش رها كنيد
به شب نشين دشت مي رويم
دور از چشم بوق هاي ممتدو
آقاي سه رنگِ چهارراه هاي شهر
در سكوت شبانه ي يك درخت
به چشم هاي بي بي خيره مي شويم
با من به جنگل بياييد
فصل مرطوبِ خدا را طي كنيم
دست هاي عادتِ را
در چشمه اي خنك بشوييم و به باد
فريادِ خفته در بغض هايمان را
كمي وحشي تر از گريه هاي شبانه هديه كنيم
دعواي بورس و سهام عدالت را
در سبزِ هماهنگِ دشت
به سخره بگيريم و شعرخواني را
از آوازِ شيرينِ يك سينه سرخ
از همهمه ي يك دسته مرغابي بياموزيم
شهرِ ما
تلخيِ يك سيب كال است
افتاده از شانه ي معشوقه اي
رويِ احساسِ صبور يك پياده رو
آهاي زنده ها شما
كاري كنيد و نمانيد
شهر بويِ مدرنيته مي دهد
بوي عشق هاي پاكتي
اسب هاي آهني
به قريه كوچ مي كنيم
آنجا كه آبادي
فريادِ سكوت هايمان را مي شنود
و شبنم هاي افتاده از مه
دلتنگي هايمان را باور دارد
به باغِ سيب و خيار
به آفتابگردانِ خوب قريه اعتماد مي كنيم
به عشق بال تازه مي دهيم
و اوجِ قصه را
در شروع بوسه اي تمام مي كنيم ...
2013/10/21
01:24
تاریخ ارسال :
1392/7/29 در ساعت : 14:7:33
| تعداد مشاهده این شعر :
840
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.