ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



وصف چشمان تو در تاج محل می گنجد !
 
بر دلم رفته که از عشق بگویم با تو

 

قصه از لیلی و مجنون بسرایم تا تو

 

خواب دیدم که در اندیشه ی من فرهادیست

خواب دیدم که تو شیرینی و من هم با تو

 

خالی از وسوسه ی بازی تقدیر شدم

خالی از اینکه در آئینه منم من یا تو

 

قدم اول این قصه تو گفتی صبر است

چقدر صبر که هستند همه الا تو

 

بودم از اول این قصه برایت آری

از تو و یاد تو لبریز شدم اما تو ...

 

غصه ی من نه در اندوه غزل می گنجد

وصف چشمان تو در تاج محل می گنجد

 

خواهش چشم در انبوه دقایق جاری ست

در همه جای جهان غصه ی عاشق جاری ست

 

من هنوز از عطش جام لبت لبریزم

من هنوز از تو در این سینه نفس می ریزم

 

چشم های تو دلم را به خدا می بخشید

حتم دارم که خدا هم به خدا می خندید

 

با نگاه تو به خورشید صفا می دادم

با وجود تو به این شهر بها می دادم

 

رد پای تو در اعماق زمان جاری بود

رفتی و زخم زدی زخم به دل کاری بود

 

من و این زخم هنوز از تو سخن می گوییم

من و این شهر تو را در همه جا می جوییم

 

رود بودی و نه مرداب که ساکن باشی

کاش می شد که نخواهی متمدن باشی

 

آجر اول این قصر تمدن درد است

درد آری , گفته بودند برای مرد است

 

روزها شمسی و میلادی من باطل شد

عاشق قصه ی عشق تو ببین عاقل شد

 

غزل و شعر و سخن هرچه که گفتم هیچ است

هیچ در پیش تو وقتی که غمت نازل شد

 

خنجر غصه ی تو روح مرا زخمی کرد

قطره ای از جگر روح چکید و دل شد

 

دل تنها شده ام قاتل روحم شده است

آمد عاشق بشود , وای ولی قاتل شد

 

خواستم مرد تو باشم که تو کامل باشی

رفته ای , نیمه ی مرد دگری کامل شد

 

بیرجند - 1390

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/7/20 در ساعت : 21:27:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  7142


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 53,903 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,012,503
logo-samandehi