برای استاد مؤمن قناعت-شاعر توانای تاجیک که در ایام پیری مورد بی مهری درباریان ناتوانبین قرار گرفته است:
مانند یک پرنده که پرواز کرده ای
تنها پرنده ای که قفس باز کرده ای
در قرن انحطاط هنرمندی و هنر
درواز را دریچه شیراز کرده ای 1
قرن سکوت عقل و خروش شعار بود
با شعر ناب زمزمه آغاز کرده ای
ای وارث شهامتِ یک قوم با شکوه
مسعود را تو زنده و ممتاز کرده ای 2
سنگرنشین سنگر ناموس ملتی
حق داری، اینچنین به وطن ناز کرده ای
بعد از حکیم توس- تو پیر سخنوری
بعد از حکیم توس- تو اعجاز کرده ای
هر جایی این وطن که بخواهی سرای توست
بهتر همان که میل به درواز کرده ای
1_ اشاره به سلسله اشعار استاد قناعت "ساز های شیراز" است که در دوران شوروی ایجاد کرده است.
2- منظور "مسعودنامه" آخرین داستان استاد قناعت است که برای شهید احمدشاه مسعود سروده شده است
در ادامه یادداشت استاد قزوه در باره استاد مؤمن قناعت را نیز که بیانگر بزرگی و محبت دو شاعر فارسی زبان به یکدیگر می باشد مثال می زنم:
من در مدت اقامتم در تاجیکستان و دیدار با بسیاری از شاعران آن سامان با بسیاری از شاعران تاجیک از نزدیک برخورد داشته ام . اما اعتراف می کنم که استاد مؤ من قناعت از شمار آن بزرگمردانی ست که دیدارشان در زندگی آدم کم اتفاق می افتد. من با بسیاری از شاعران شهیر جهان نیز دیدار داشته ام. از عربها با الجواهری ، سمیح القاسم ، مظفر النواب ، محمد الماغوط ، البیاتی و ... و منبعد با افتخار می توانم نام استاد مؤمن قناعت و روانشاد لایق شیرعلی را نیز در کنار این نام های بزرگ بیاورم و به آنها افتخار کنم.
قناعت به من ایمان و مؤمن بودن و به تمام معنا ادیب بودن و ادب داشتن را آموخت. او از نسل بزرگانی ست که در چهره اش نجابت و مهربانی خلق تاجیک را می توان دید.
روزی که از تاجیکستان می آمدم استاد قناعت به من یک قلم هدیه داد. من جایزه های زیادی گرفته ام ، از امریکا تا ایران . اما اعتراف می کنم که جایزه ی استاد قناعت ( همان قلم ) که با محبت استاد توام بود ، بالاترین هدیه ای ست که تاکنون دریافت کرده ام.