ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم به مادران شهید
غزل پیوسته ای تقدیم به شیدایی مادر شهید ماشاالله طلایی[1]:

 شمع روشن کن در این ویرانه، حالم را بپرس
در میان آتش از پروانه، حالم را بپرس
روزها از قاب عکس روبرو بیرون بیا
شب به شب در خواب‏ ها، جانانه حالم را بپرس
 در همین شب های جمعه، بعد گل باران شدن
هم قدم شو با دلم تا خانه، حالم را بپرس
وقت دلتنگی، دو فنجان خاطره دم می کنم
قدر یک مهمانی عصرانه، حالم را بپرس
 بیشتر از پیرزن های محل، خَم خورده ام
بار غم افتاده روی شانه، حالم را بپرس
***
آینه آورده‏ ام با شمعدانی از سفر
زیر پیراهن، پرستوی جوانی از سفر
گریه هایت رفت بالا، ابرهای بغض شد
می‏ کشانم سمت خانه، آسمانی از سفر
آیه الکرسی که خواندی، بال درآورده ام
آی دل! پرواز کن تا جا نمانی از سفر
پرده‏ های خانه را بالا بزن وقت اذان
 می‏ رسد بین نمازت، میهمانی از سفر
راضی‏ ام به بوسه ای از دور روی چادرت
قانعی حتی به قدر استخوانی از سفر
***
سال‏ ها رؤیا به رؤیا آستین بالا زدم
سمت جنگل، سمت دریا آستین بالا زدم
جعبه‏ ی شیرینی و گل، سینی حلوا شده است
برخلاف میل دنیا، آستین بالا زدم  
ای که سر تا پا سپیدی! شرح کن این قصه را
یا دل از کف داده‏ ای یا آستین بالا زدم؟  
چشم تو روشن خیابان! عینکم را می‏ زنم
خواب من تعبیر شد تا آستین بالا زدم
«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟»
دست خالی، دست تنها آستین بالا زدم
 ***
بشنو از نی مادرم! در صبح دم برگشته ‏ام
غم نخور با زخم‏ هایی بیش و کم برگشته‏ ام
  رفته‏ ام مقتل به مقتل را به دنبال حسین
شعر خودجوشی شدم، با محتشم برگشته ‏ام
جمع اضداد است حال و روز عاشق در جهان
 پا به پای مرگ رفتم، دم به دم برگشته‏ ام
یاد باد آن روزهای نوجوانی پر کشید
شاد باش امروز مردی محترم برگشته‏ ام  
***
بعدها، تندیس مادر در خیابان قد کشید...
 
 




١مادر شهید ماشاالله طلایی که حتی دوری از تصویر فرزندش نیز برایش زجرآور است، به محض رویت یادمان فرزندش در نقطه ای از شهر لار، همان موقع اسکناس های لای قرآن خود را به یاد شبی که آرزو داشت روزی فرا رسد و فرزندش را به حجله دامادی بفرستد بر سر تا پای تصویر فرزندش ریخت و شرح فراق سالهای دوری یوسف خود را بازگو کرد و در خیابان در کنار تصویر فرزندش حجله دامادی‏ اش را گرفت.
کلمات کلیدی این مطلب :  شهید- شمع- ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1392/7/17 در ساعت : 21:7:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  960


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

رحیمه مهربان آق کاریز
1392/7/17 در ساعت : 21:39:13
سلام ونور

صلی الله علیک یا اباعبدالله الح سین ع
و علی اصحاب الح سین ع

احسنت بر شما خواهرم.
خدا بر قلب و قلمتان برکت و نور دهد انشالله.
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/17 در ساعت : 22:6:32
سلام بر شما دوست عزیز. بسیار ممنونم . برقرار باشید.
دکتر آرزو صفایی
1392/7/18 در ساعت : 11:18:22
درود بر شما
سروده تان را خواندم
دست مریزاد
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/18 در ساعت : 23:41:1
با سپاس از حضورتان. بر قرار باشید.
مرضیه عاطفی
1392/7/17 در ساعت : 22:48:23
السلام علیک یا سیدالشهدا(ع)
سلام دوست خوبم
شاعرانه، زیبا بود
"گریه هایت رفت بالا، ابرهای بغض شد
می‏ کشانم سمت خانه، آسمانی از سفر"
در پناه حضرت زهرا(س)، سرافراز باشی
یا علی(ع)
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/18 در ساعت : 23:39:14
سلام دوست نازنینم. با سپاس از حضورتان.
شبنم فرضی زاده
1392/7/17 در ساعت : 22:5:59
بیشتر از پیرزن های محل، خَم خورده ام
بار غم افتاده روی شانه، حالم ....

درودبرتو
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/17 در ساعت : 22:7:51
بسیار ممنونم دوست خوبم. ایام به کام
تارا محمدصالحی
1392/7/22 در ساعت : 17:7:4
سلام اشعار زیبایی بودند
پیروز باشید

رفته‏ ام مقتل به مقتل را به دنبال حسین
شعر خودجوشی شدم، با محتشم برگشته ‏ام
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/22 در ساعت : 18:20:35
سلام بر دوست شاعرم. سپاس از حضورتان. ایام به کام
فاطمه معین زاده
1392/7/17 در ساعت : 22:52:26
به نام خدا
سلام
خیلی زیبا بود.
سعیده ثابتی رضویان
1392/7/18 در ساعت : 23:40:18
سلام. زیبا، نگاه و حضور گرم شماست. بر قرار باشید.
بازدید امروز : 51,770 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,216,081
logo-samandehi