به نام خدا سلام شعر خوبی بود مرضیه جان. اما یه کم خشن بود! به هر حال، هرچی بود خوب بود!
مرضیه عاطفی
1392/7/17 در ساعت : 23:10:16
سلام عزیزم ممنونم که خوندی! می دونی که هوای شاعرانه خیلی جور واجوره. گاهی آفتابیه و گاهی هم کولاک! اینم یه نوعشه دیگه! ببخش هوای امروزمو
|
|
هوا بد گرگ و میش است و تگرگی پای میکوبد چرا ترسیده ای؟! می ایستم در زخم- بارنت .......... جالب بود خواهرم بالاخص تغییر زبانتان در این شعر!!! حواست جمع باشد نیستم از گوسفندانت لذت بردم شاد و شاعر بمانید یا علی
مرضیه عاطفی
1392/7/18 در ساعت : 21:51:53
سپاس جناب نادری متشکرم از حسن نظرتان علی(ع) یاران
|
|
سلام و عرض ارادت. سرکار خانم عاطفی ؛ با اینکه شعر بیشتر بار عاطفی و احساسی داشت ولی به خاطر استفاده درست از اصطلاحات و استعاره ها ، شعر بسیار لطیف و ظریفی شده و نمره عالی میگیره. وقتی شعر رو کامل خوندم و فضای شعر رو مجسّم کردم این بیت به نظرم اومد ؛ چرا میلرزی از تصمیم شوم ریشه کن کردن؟ کسی دیگر نمانده در، خراب آباد وجدانت! اگر جسارتی کردم ، شما به بزرگواری خودتون ببخشید. و من الله توفیق
مرضیه عاطفی
1392/7/18 در ساعت : 21:53:44
سلام جناب فانی ممنونم از اظهار نظر و بداهه تان خدا یارتان
|
|
سلام کار خیلی خوبی بود. به خصوص اینکه شروعی فوق العاده داشت. اما به نظرم بیت "همین امروز..." در حد بقیه بیت ها نبود. هم از نظر زبانی افت کرده بود و پختگی و سختگی ابیات دیگه رو نداشت و هم از نظر شاعرانگی فقیر بود. اما در مجموع لذت بردم. پیروز باشید.
مرضیه عاطفی
1392/7/19 در ساعت : 22:44:7
سلام علیکم متشکرم از اظهار نظرتان
|
|
درود مرضیه خانم
زیبا سرودید
مرضیه عاطفی
1392/7/20 در ساعت : 10:53:29
سلام سارا جان ممنوم از توجهت عزیزم
|
|
همین امروز گورت را برو گم کن، چه میخواهی؟! حواست جمع باشد نیستم .... درودت
مرضیه عاطفی
1392/7/17 در ساعت : 22:32:9
ممنونم از حضورت شبنم عزیز
|
|
سلام چه خشمی ریشه کرده در وجود خسته ات شاعر ! که می توپی چنین بر آن که می آیدبه میدانت ؟ اگر تلخ است این ابیات ا ز آن ها خشم می جوشد مبادا آتش این خشم افتد دردل وجانت پلنگ خشمگین کوهسار شعر! می ترسم از این حوش وخروش واشتهای تیز دندانت
مرضیه عاطفی
1392/7/19 در ساعت : 12:17:28
سلام و درود بر شما سپاسگزارم از حضور و ذوق سرشارتان
|
|