ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هنوز می شود

 
 غروب ، شعله به سر داشت پشت جاده ي چشمت
مسير فاصله مي سوخت در اراده ي چشمت
صداي پاي همان اسب هاي تند لگد زد
به بخت خفته ي من  _ آخرين پياده ي چشمت _
* * *
آهاي دورترين جدِ هفت پشت غزل ها !
نمي شناسي ام آيا ؟ منم ! نواده ي چشمت
که طفره رفتي ام از ارث غمزه هاي هميشه
که عاق کردي ام از پلکهاي ساده ي چشمت
مرا به سمت تبرها اگرچه ريشه دواندي
درخت ماندم و بر پاي ايستاده ي چشمت
هنوز ميشود از زخم هاي قلب شکسته
به عمق حادثه پي برد ، از براده ي چشمت
 * * *
فقط بدان ! که غرور تو سالمرگ غزل بود
که در قرونِ به تاريخ سر نهاده ي چشمت _
هنوز شاعر معصوم در گناه نشسته
به جرم طفل نگاه حلال زاده ي چشمت
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، غروب ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/7/15 در ساعت : 17:0:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  720


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  حسن حاتمی بهابادی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام احسنت بر خانم مهیجی بسیار زیبا و قوی بود
احسان فریدونی
1392/7/15 در ساعت : 17:58:5
سلام.شعربسیارمحکم وجانداری ازشماخواندم..سربلندباشید.
فاطمه معین زاده
1392/7/16 در ساعت : 8:7:48
به نام خدا
سلام
خیلی زیبا بود. واقعا از خوندنش لذت بردم.
محمّد نقیان
1392/7/18 در ساعت : 11:35:4
سلام بر شما
از زیبایی شعرتون لذت بردم؛ ممنون
مهدی ایران نژاد پاریزی
1392/7/21 در ساعت : 20:59:13
هنوز شاعر معصوم در گناه نشسته
به جرم طفل نگاه حلال زاده ي چشمت
سلام
درود برشما
بازدید امروز : 2,105 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,312
logo-samandehi