"نخواهم ریخت حتی اشک بر دامان آزادی
همینجا در قفس مردانه و آزاده میمیرم"
سلام
زیبا سرودید اما جسارتا در مصرع های
"غریب و بی کس و لولی وش و دلداده میمیرم"
و
"رها از بند و از افسار و از قلاده میمیرم" استفاده از واوهای عطف و به عبارتی تتابع اضافات، بیشتر جنبه ی پرکردن وزن دارد و مفهوم جدیدی به ذهن متبادر نمیکند.
صراحت بیانم را ببخشید
پیروز باشید
یا علی(ع)
|
سلام نخواهم ریخت حتی اشک بر دامان آزادی همین جادرقفس مردانه و آزاده می میرم آفرین بر شما این شعرتان بوی حماسه می دهد وبسیار لذت بردم از آن ماناباشی ونویسا
|
درود بر شما.لذت بردم.مصرع آخرتان اندکی حالت شعاری گرفته است ضمن آنکه در مصرع اول ساده مردن چندان خوشایند نیست.چراکه شما تلاش دارید نهایت غربت وبی کسی و...را نشان دهید وسادگی از بار معنوی منظورتان می کاهد در واقع یکجور پاردوکس نازیبا رخ می دهد.شاعر باشید وجاری...
|
هنوزم سربلند و سر به زیرم مثل سرداران به رسم پهلوانان خاضع و افتاده میمیرم درودتان...
|
ولیـکن " نادری جان " من پس از اشعار زیبایت و بعد از عشق و آزادی ، برای باده می میرم ----------------- اتفاقا من اون شعر "دوستت دارم "رو واسه تو گفتم چه کسی از تو بهتر همیشه خاطر خواه اشعارت - من این هم خیلی دلنشین بود
|
|