شعر انتظار تاجیکستان و بازخوانی شعر انتظار در آثار سه شاعر تاجیک
یکی از شاعران نسل نو و از اشراقیگران و زلال اندیشان این عرصه شاعری است به نام محمد علی جنیدی (سیاووش). شاید این غزل نقطة اوج شعرهای انتظار در آن سامان باشد. غزل محصول همین چند سال اخیر است و برگرفته از تجربههای سبک هندی و سبک نو:
انتظاران تو را صبح دمیدن دیر شد
دوستداران تو را پیغام دیدن دیر شد
چشم یعقوب از غبار دیدن تو کور گشت
صبر تیغی شد به جان، پیک رسیدن دیر شد
یاد تو در لابلای بالهایم جا گرفت
این کبوتر نامه شد اما پریدن دیر شد
آن نگاه شوق از چشمان عاشق ریخت، ریخت
آمدی دیر آمدی هنگام دیدن دیر شد
«رستم وهاب نیا» نیز در شمار شاعران نو اندیش و نوسرای ادبیات امروز تاجیکستان به حساب میاید. انتظار نجات دهنده، به شکلی فطری و درونی شده در دل و جان و روح این شاعران وجود خود را فریاد میکند و هر یک از زاویهای این شکوه را باز مینمایانند:
بر بستر سرود من ای سیمبر بیا
بر چشم شب نشسته چو نور سحر بیا
دیریست غیرطعنه ز مردم ندیدهام
تلخ است روزگار بیا ای شکر بیا
صبر و شکیب و حوصلة انتظار نیست
بیپیک و بیپیام بیا، بیخبر بیا
باقیست تا هنوز به لب نیم جان من
در واپسین نفس چو پیام ظفر بیا ...
تماشاهای رستم وهاب نیز تماشاهایی خاص خود است. شعر او پیوند اعتراض و اشراق است. اعترض به هالیوود، به کسانی که دارند جهان را به آتش میکشند. شعر از طنزی با معنا و اصیل نیز سود میبرد و در پایان با انتظاری توأم با دعا به پایان میرسد:
در این زمان جنونجلوة هلیوودی
کجا دلی تپد از نغمههای داوودی ...
بساط خود به چه سیارهای فرستادند
که میکشند جهان را به سوی نابودی ...
امید من به دعای مسیح انفاسیست
بخوان که دست به آمین کشد ورا رودی
شهیرترین و پیشکسوتترین شاعر در تاجیکستان، بیگمان استاد «مؤمن قناعت» است. مؤمن قناعت از سرزمین «بدخشان باستانی» است و از برادران شیعة اسماعیلی. شعر دیگر شاعران تاجیک را دیدید و شنیدید و هنوز بسیارند شاعرانی که در این عرصه آثار با تأملی ارائه دادهاند. شاعرانی که اهل سنت و «حنفی» هستند اما با افتخار اهل بیت نبوت(ع) را میستایند و نام فرزندان خود را به احترام این خاندان، «حسن» و «حسین» و «فاطمه» و «زهرا» میگذارند. یادم نمیرود حدود ده سال پیش برای یک مسابقه حفظ قرآن با برادران تاجیک به یکی از روستاهای اطراف دوشنبه رفتیم و در آنجا نفر اول مسابقه نوجوانی بود که ده جزء قرآن را حفظ کرده بود و نامش را «امام مهدی» گذاشته بودند. از دینش پرسیدم، سنی حنفی بود. با این توضیحات شعر زبیا و به یاد ماندنی استاد مؤمن قناعت را میخوانیم. این شعر شاید یکی از بهترین و زیباترین و صریحترین شعرهایی باشد که در آن امام زمان (عج) به عنوان یک نجات دهنده به داد مردم تمام جهان میرسد و شیطانهای مسلح به سلاح هستهای را بر سر جای خود مینشاند:
برآ ای مهدی صاحب زمان از مهد سنگینت
برآ از عالم آیینه و آیین رنگینت
که از آن عهد تا این عهد گویا تیر میسازی
حق مطلق علیه حیله و تزویر میسازی
سلاح هستهای در قبضة دستان لرزان است
سلاح هستهای شیطان و شیطان یار انسان است
چو من ایمان این انسان و شیطان را نمیبینم
به صد پیمانه مینوشند و پیمان را نمیبینم
بیا که از حقیقت آخرین پیغام میآیی
به سر دستان دلها مژدة بادام میآیی