جانم فدای مرثیۀ دل کباب کن
یا دیدگان و گونه پُر از دُرّ ناب کن
قربان آن لبی که ز اخلاص دم زند
یا آن زبانِ مدحِ مَهِ بوتراب کن
عباس آن که از ادب خود، حسین را
دائم امام و سید و مولا خطاب کن
بین هوای نفس و هواداری حسین
فرمانبری و یاری او انتخاب کن
خود را به نزد شمس حسینی چو ذره، بین
کاخ دلش ز عشق حسینی خراب کن
در روز کارزار به یک جلوه اش ز خشم
دریای فوج لشکر دشمن سراب کن
با روی شرمسار و به چشمان اشکبار
در آب، نقش گریۀ طفل رباب کن
از غربت برادر و از تیر نابکار
یک چشم غرق خون و دگر غرق آب کن
از خون دیده و سر بشکسته از عمود
موی سر و محاسن خود را خضاب کن
در حشر دوستان گنهکار خویش را
با دستهای گشته قلم، بی حساب کن
رأس نشسته اش به سر نی به خواهرش
سایه ز غیرتش به سر آفتاب کن
انبوه آرزوی «فقیر» و دعای او
از روی لطف و مرحمتش مستجاب کن
شهریور 1390، شوال 1432
هدیه به روح شاعر توانا مرحوم شباب شوشتری
http://zamzameashk.blogfa.com/