ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عاشقانه ای برای مقدس ترین دفاع
 
 

من‌ بودم‌ و صداي‌ سكوتي‌ چقدر خوب

آغاز راه‌ در ملكوتي‌ چقدر خوب‌


ثبت‌ هزار خاطره‌ در دفتري‌ بزرگ‌

همدل‌ شدن‌ به‌ سنت‌ پيغمبري‌ بزرگ
 

يك‌ حس‌ گنگ‌، در‌به‌درِ هر دوتايمان‌

باران‌ قند روي‌ سر هر دوتايمان‌

 

اميّد توي‌ صورت‌ داماد مي‌وزيد

پشت‌ نگاه‌ پنجره‌ها باد مي‌وزيد

 

طرح‌ چقدر خاطره‌ در خانه‌اي‌ قشنگ‌


در من‌ نشست‌ غيرت‌ مردانه‌اي‌ قشنگ‌

 

آرام‌ مي‌گرفت‌ چه‌ زيبا جنون‌ من‌

وقتي‌ كه‌ مي‌وزيد سكوتش‌ درون‌ من‌

 

نيلوفرانه‌ ساكت‌ و كم‌كم‌ چه‌ بي‌ صدا

پيچيد دور هر چه‌ كه‌ دارم‌ چه‌ بي‌ صدا

 

ديدي‌ چه‌ خوب‌ بر دل‌ تقدير من‌ نشست‌

مردي‌ كه‌ خيره‌ بود نگاهش‌ به‌ دوردست‌
 

هر شب‌ چه‌ بي‌مقدمه‌ و ساده‌ مي‌چكيد

آهسته‌ روي‌ دامن‌ سجاده‌ مي‌چكيد

 

مي‌ريخت‌ قطره‌ قطره‌ و آرام‌ بر همان‌ ـ

سجاده‌اي‌ كه‌ بوي‌ خدا مي‌وزيد از آن‌


دنيا قشنگ‌ بود، دقيقاً شبيه‌ خواب‌

در دست‌هام‌ سيني‌ قرآن‌ و ظرف‌ آب‌

 

حك‌ شد ميان‌ قصة ما رد پاي‌ جنگ‌

يك‌ مرد و يك‌ چفيّه‌ و يك‌ ساك‌ سبز رنگ‌
 

دستي‌ تكان‌ ندادم‌ و بي‌تاب‌ شد دلم‌

رفت‌ و چقدر پشت‌ سرش‌ آب‌ شد دلم‌

 

اينجاي‌ ماجرا كه‌ رسيديم‌ بي‌گدار

پيچيد در سكوت‌ دلم‌ موج‌ انفجار

 

من‌ ماندم‌ و صداي‌ سكوتي‌ كه‌ قطع‌ شد 

باران‌ چكيد توي‌ قنوتي‌ كه‌ قطع‌ شد

 

يك‌ لحظه‌ بعد فاجعه‌ آژير مي‌كشيد

دنيا سياه‌ بود و سرم‌ تير مي‌كشيد

 

از حركت‌ ايستاد، و آهسته‌ مكث‌ كرد

تقدير دلخوشيِ‌ مرا قاب‌ عكس‌ كرد

 

حقّا كه‌ ديدني‌ست‌ رهاورد زندگيم‌

پرواز بي‌مقدمة مرد زندگيم‌

 

حالا منم‌ نشسته‌ كنار دري‌ كه‌ نيست‌

چشم‌ انتظار آمدن‌ شوهري‌ كه‌ نيست‌

 

مبهوت‌ ماجراي‌ تو اين‌ بار مانده‌ام‌

ناباورانه‌ خيره‌ به‌ ديوار مانده‌‌ام‌

 

ديوار! تا هميشه‌ بمان‌، خوش‌ به‌ حال‌ تو

سهم‌ هميشه‌هاي‌ دلم‌ گشته‌ مال‌ تو

 

از من‌ گرفت‌ دست‌ تو سرمستي‌ مرا

محكم‌ بگير در بغلت‌ هستي‌ مرا...

 

 

کلمات کلیدی این مطلب :  مثنوی.دفاع مقدس.نیره کاشی.همسران شهید ،


   تاریخ ارسال  :   1392/7/1 در ساعت : 18:11:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  1333


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید حسن مبارز
1392/7/14 در ساعت : 23:31:1
مثنوی " عاشقانه ای برای مقدس ترین دفاع " از نگاه همسر شهید داستان شهادت همسرش را روایت می کند . گره خوردن مضامین «عاشقانه» با «سر انجامی دردناک» اتفاقی است که در ادبیات ما بارها روی داده است. در واقع با این رویکرد پرداختن به شعر یعنی تلفیق «عشق» و «مرثیه » منجر به نوعی تراژدی خواهد شد که از دیدگاه شوپنهاور تراژدی نمایش یک شوربختی بزرگ است که در نهایت منجر به مرگ قهرمان خواهد شد. همانطور که مشاهده می کنیم شاعر می گوید:
حالا منم‌ نشسته‌ كنار دري‌ كه‌ نيست‌ / چشم‌ انتظار آمدن‌ شوهري‌ كه‌ نيست‌ ... و در نهایت شعر با عکس شهید تمام می شود که هستی همسر شهید است. اگر بخواهیم این شعر را از منظر فرمی و دستور زبان بررسی کنیم فرصتی مفصل می طلبد که به صورت گذرا به بعضی از آنها اشاره می کنم.
اگر به چهار بیت آخر مثنوی دقت کنیم می بینیم که مخاطب همسر شهید بدون هیچ مقدمه ای در عرض نباید گفت یک ثانیه! در عرض یک مصرع عوض می شود.
حالا منم نشسته کنار دری که نیست / چشم انتظار آمدن شوهری که نیست. بلا فاصله در بیت بعد همان شوهری که نیست مخاطب شعر می شود: مبهوت ماجرای تو این بار مانده ام / ناباورانه خیره به دیوار مانده ام! کدام بار؟ این «بار» ناگهان از کجا سر رسید؟ آیا بار قبلی هم در شعر بوده است؟ دوست ندارم بگویم که شاعر گرامی این مثنوی زیبا، «باری» را بی جهت حمل کرده است و در مقام قافیه نشانده است تا «دیوار »را وارد فضای شعر کند. بعد از این بیت می بینیم که ناگهان مخاطب عوض می شود و دیوار مخاطب همسر قرار می گیرد. شواهد چنین نشان می دهد که منظور از « سهم همیشه های دلِ همسر شهید» عکس شهید است که روی دیوار است اما بیت آخر خطاب به «دیوار» است یا «شهید»؟ از قراین مشخص است که بیت آخر خطاب به دیوار است. من بسیار دوست می داشتم که بیت آخر شعر یا ابیات آخر آن طوری دیگر تمام می شد. برگردیم به بررسی کلی شعر و نگاهی به محتوای شعر، شعر عاشقانه به جنگ رسید و جنگ هم تمام شد و همسر ، شهید شد. هستی زن که عکس شهیدش بود از دستش رفت و نصیب دیوار شد. شاید شما هم با من هم باشید که احساسات زیادی در بخش های پایانی شعر قدری آن را «تصنعی» کرده است. بار دیگر این مثنوی را از ابتدا بخوانید تا انتها. دنیای عاشقانۀ دو نفر که بسیار زیبا بوده است ناگهان با جنگ بهم می ریزد و البته این واقعیتی ست که باید آن را بپذیریم اما دنیای جنگ دفاع مقدس و جهادی که ما بر اساس آموزه های دینی مان به آن اعتقاد داریم آنقدرها هم سیاه نیست. بیم آن است که شعرهای تلفیقی ما به سمت شعرهای شاعران جنگ غرب برود. شاعرانی که بعد از جنگ جهانی اول و دوم به شدت از جنگ منزجر و متنفر بودند و در این موضوع شعرها سروند.آنها برای اینکه جنگ را در نظر مردم بد جلوه بدهند و البته حق هم داشتند با تلفیق جنگ و زندگی تلاش می کردند شومی جنگ را به تصویر بکشند ولی بر عکس نگاه آنان در شعرهای شاعران خوب روزگار ما همچون خانم طاهره صفارزاده می بینیم که «جنگ» و «حماسه» با یکدیگر تلفیق شده است. حاصل کلام اینکه برخورد ما با شعر جنگ و دفاع مقدس باید بسیار با دقت و با ظرافت باشد نه اینکه سطح اینگونه شعرها را در حد یک مصیبت ساده و معمولی تنزل بدهیم. جنگ و جهاد حرفهایی فراتر از مرثیه هم دارد. ضمنا تا فراموش نکرده ام بگویم که این مثنوی چندین بیت بسیار زیبا را هم داشت که واقعا با شکوه است و بیادماندنی.به عنوان نمونه این بیت را بخوانیم:
دستي‌ تكان‌ ندادم‌ و بي‌تاب‌ شد دلم‌/ رفت‌ و چقدر پشت‌ سرش‌ آب‌ شد دلم‌ . شاید مصرع دوم تکراری باشد اما مصرع اول به زیبایی تمام دنیای یک «زن» را ترسیم می کند. تکان ندادن دست" حرفهای بسیاری دارد برای گفتن. همینطور این بیت :
حقّا كه‌ ديدني‌ست‌ رهاورد زندگيم‌ / پرواز بي‌مقدمة مرد زندگيم‌ . و نیز این بیت با صرف نظر کردن از ضعفی که مصرع اول آن دارد : حالا منم‌ نشسته‌ كنار دري‌ كه‌ نيست‌/ چشم‌ انتظار آمدن‌ شوهري‌ كه‌ نيست‌. پارادوکسی که در مصرع دوم است به خوبی تمام معنادار است اما پارادوکس در مصرع اول خوش جا نیفتاده است. اینکه شاعر بگویم من منظر آمدن شوهری هستم که نیست بسیار زیباست و دقیقا بیانگر حال مصیبت زدگانی ست که حتی بعد از مرگ عزیزانشان باور نمی کنند نبودن آنها را . اما نشستن کنار دری که نیست را نمی توان پاردوکسی موفق دانست. برای شاعر خوب این شعر آرزوی موفقیت دارم.

سید حسن مبارز
نام ارسال کننده :  کامبیز     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیار زیبا سرودی خیلی خیلی زیبا واقعا لذت بردم حك‌ شد ميان‌ قصة ما رد پاي‌ جنگ‌ يك‌ مرد و يك‌ چفيّه‌ و يك‌ ساك‌ سبز رنگ‌ دستي‌ تكان‌ ندادم‌ و بي‌تاب‌ شد دلم‌ رفت‌ و چقدر پشت‌ سرش‌ آب‌ شد دلم‌
اکرم بهرامچی
1392/7/1 در ساعت : 18:44:7
خيلي عالي بود خانم كاشي عزيز
نیره کاشی
1392/7/1 در ساعت : 19:7:27
ممنون از حضورتان
مرضیه فرمانی
1392/7/1 در ساعت : 20:54:8
درود نيره ي عزيزم
پيشتر دوستي اين مثنوي ات را برايم خوانده بود و دنبالش بودم
خوشحالم كه اينجا ميخوانمش
واقعا لذت ميبرم از اين مثنوي
نیره کاشی
1392/7/1 در ساعت : 21:5:30
سلام عزیزم
خوشحالم که به خوندنم اومدی و به امید دیدار
افرا عسکریان
1392/7/5 در ساعت : 20:4:10
سلام خانم کاشی
در خصوص این مثنوی جا دارد که چند نکته را بیان کنم
1- از آنجا که مثنوی از جمله قالب های شعر کلاسیک است که به خاطر ازدیاد ابیات و فضای گستره می طلبد که از قوت بیشتری برخوردار باشد یعنی اولا ابیات به تنهای کارکردی نو و متنوع داشته باشند و ثانیا کلیت شعر انسجام زیادی داشته باشد در این اثر من جز یکی دو تا بیت ، دیگر ابیات را بسیار ساده و کلیشه ی می بینم
2- استفاده از فعل های چون ( می وزید ، می ریخت ، می چکید، پیچید و می کشید،) به نوعی حاکمیت اثر را به دست گرفته اند و از زیبایی اثر کاسته اند
3- در بیت هفتم و نهم اگر ملاحضه بفرمایید ردیف دوم این ابیادت کارکردی ندارند یعنی شما حرف خود را با آوردن ردیف اول این ابیات زده اید ...مثلا در بیت هفتم (نیلوفرانه ساکت و کم کم چه بی صدا دور هرچه که دارم پیچید...دیگر ردیف بعدی لازم نیست...البته نمی توان آن را هم تاکید دانست
)
3- بعضی از مصرع ابیات در این مثنوی ارتباط افقی با هم ندارند
4- به نظر من مثنوی خوب و قوی مثنوی است که بعد از هر سه یا چهار بیت یک شاه بیت داشته باشد و دیگر ابیات هم نو و گیرا باشند
مانا باشید
نیره کاشی
1392/7/6 در ساعت : 9:31:45
سلام و سپاس از توجه و وقتی که برای خواندن این اثر گذاشتید.

نظرتان محترم است
زهرا آراسته نیا
1392/7/3 در ساعت : 5:3:54
ديوار! تا هميشه‌ بمان‌، خوش‌ به‌ حال‌ تو

سهم‌ هميشه‌هاي‌ دلم‌ گشته‌ مال‌ تو

سلام
آرام و لطیف . زیبا سرودید
نیره کاشی
1392/7/3 در ساعت : 9:8:17
سلام و سپاس از آمدنت
مجتبی خرسندی
1392/7/2 در ساعت : 0:9:58
سلام
درود بر شما
موفق باشید...!
نیره کاشی
1392/7/2 در ساعت : 8:58:35
سلام و سپاس
هادی ارغوان
1392/7/5 در ساعت : 19:51:56
درودبرشما
فوق العاده جذاب بود..
دست مریزاد
نیره کاشی
1392/7/6 در ساعت : 9:41:35
سلام و تشکر فراوان از توجهتان
غلامحسین شیری
1392/7/17 در ساعت : 16:9:3
سلام
چند ماه بود که سایت سر نزده بودم و امروز اولین شعری که خوندم واقعا لذت بردم، مخصوصا ازین ظرافت در بیان احساس زنانه و بیان ریبای محبت در زندگی پاک و سالم
بسیار عالی و پرمعنا بود
نیره کاشی
1392/7/17 در ساعت : 16:24:25
سلام و سپاس از لطف و توجهتان
مصطفی کارگر
1392/7/6 در ساعت : 9:0:53
سلام خانم کاشی. مثنوی زیبایی خواندم. دست شما درد نکند.
نیره کاشی
1392/7/6 در ساعت : 9:36:2
سلام و سپاس از لطفتان
رضا محمدصالحی
1392/7/6 در ساعت : 17:11:11
درود بر شما بانو کاشی محترم و اهتمام زیبایتان
نیره کاشی
1392/7/6 در ساعت : 21:59:12
تشکر از حضور و نظرتان
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/7/17 در ساعت : 12:31:10
سلام و درود...
بسیار زیبا و سلیس و ژرف...
موید باشید و رستگار...
نیره کاشی
1392/7/17 در ساعت : 16:25:30
سلام و سپاس
بازدید امروز : 26,899 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,542,017
logo-samandehi