ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



...
به دریا دلان موجی...
 
 
من زنده ام به زخم، به جای گلوله ها
نفرین به چند سانت خطای گلوله ها
او قول داده بود مرا می بَرَد ولی
آه از جنونِ سر به هوای گلوله ها
روی زمین دراز بکش، سوت می کشد
توی سرم، هنوز صدای گلوله ها
*
(سید، میون معرکه غوغا به پا شده
قیچی شدیم مثل صف کربلا شده
عباس رفته آب بیاره، ولی چرا
مشکش بریده، دستِشم از تن جدا شده؟
قاسم مگه نگفته که این ماه عروسیشه؟
بی سیم بزن که رخت دومادیش عزا شده
زن تو میون معرکه اینجا چه می کنی؟
پای عراقیا چرا تو خونه وا شده؟
حالُم بَده نَنه، به خدا طاقتُم کَمه
قَدُم مث قَدِ خودت از غصه تا شده
هی میگه تشنمه ، نمی شه جیره بندیه
بنیاد تازه پرسنلش جا به جا شده
خاموش کُن اُو تلوزیونو که باز نگه
راز فلان به دست فلان بر ملا شده!
*
بازم نگو دوباره کِلاشُم عصا شده)
این قرص را به من نده جای گلوله ها
تن لرزه های خاطره های مرا ببخش
این بود سهم من ز بهای گلوله ها
گُم کرده اند روی تنم راه سینه را
این رَدِّ نامُنَظّمِ پایِ گلوله ها
وقتش رسیده است اجابت کند خدا
راه نرفته را، به دعای گلوله ها
کلمات کلیدی این مطلب :  جانباز ، موجی ، غزل ، دفاع مقدس ، انقلاب ،


   تاریخ ارسال  :   1392/7/1 در ساعت : 9:47:28   |  تعداد مشاهده این شعر :  3290


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  عمارنامه     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام و درود؛ دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید. http://www.ammarname.ir/node/12891 ما را از بروزرسانی خود آگاه و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید . موفق و پیروز باشید . http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir یا علی
نام ارسال کننده :  موفق tavoose     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
عالی بود...
نام ارسال کننده :  تمنای....     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام بر برادرم،آقا محمد. الحمدالله که پدرتون در کنارتون هستن و هر از گاهی دستی بر سرشان میکشین و ... ولی بنده چه کنم ک پدر جانباز موجی نازنینم بی خبر مارو ترک کردن و چشم براهشیم.
شبنم فرضی زاده
1392/7/1 در ساعت : 10:29:49
درودتان

احساس عجیبی .....
دست مریزادشاعر

......

سلام

ممنونم از لطف شما خانم فرضی زاده
علی لرستانی
1392/7/1 در ساعت : 13:15:29
چه ابتکار دلنشینی!
احسنت!

.....

ممنونم برادر عزیزم
دکتر آرزو صفایی
1392/7/1 در ساعت : 10:2:32
درودتان
بر شرف و غیرت پدرتان و تمامی جانبازان درود و سلام
قلم شما نیز همواره به زیبایی نویسا

......

سلام
از لطف شما ممنونم خانم دکتر
زهرا آراسته نیا
1392/7/1 در ساعت : 11:52:43
سلام جناب برزگر
شعر زیبایتان بر شرمندگی ام افزود .... ما کجا و قدردانی از کوه صبرتان

....

سلام

خانم آراسته نیا

دعا کنید خدا به امثال پدر من صبر عنایت کند که مجبور نباشند بعضی از شبها با گذاشتن قالب یخ بر سرشان بخوابند.
دعا کنید برای مادر صبورم که الحق و الانصاف عاشقانه از کبوترش نگهداری می کند.
لطفا فقط دعا کنید.
خلیل ذکاوت
1392/7/4 در ساعت : 18:9:3
سلام برادر خوبم
غزل تاثیرگذاری است
موفق باشید
همه ی ما سرسبزی و سرافرازی خود را مدیون شهیدان و جانبازن و آزادگان هستیم.

بر تمامی ایثارگران و خانواده های شکیبای آنان درود.
مرضیه عاطفی
1392/7/1 در ساعت : 10:39:54
سلام جناب برزگر

عالی بود و احساسی پاک در شعرتان موج میزد

انشاءالله راضی باشند از ما آن بیداردلان از خود گذشته!

در پناه خداوند بیکران، شاعرانه پیروز باشید

یا علی(ع)

......

سلام خانم عاطفی عزیز

از لطف شما بسیار سپاسگذارم
حمیده سادات غفوریان
1392/7/1 در ساعت : 15:51:21
سلام آقای برزگر

تبریک میگم به خاطر این همه قریحه و ذوق درخشانی که دارید.
تغییر زبان رو در اثرتون بسیار دوست داشتم.
و
گاهی وقتا دربرابر عظمت یک احساس فقط باید سکوت کرد...

((سرنوشت تان بهـــشــت))


......

سلام
ممنون که از دریای پر مهر احساستان قطره ای هم به ما دادید
ممنونم
ایمان کریمی
1392/7/1 در ساعت : 11:5:46
سلام

آفرین بر شما برادرم ، به جرات میگم خیلی وقت بود یه شعر درست و درمون برا جانبازا نخونده بودم.

دست مریزاد

خدا بحق مادرمون زهرا شفای عاجل به این عزیزان کرامت کنه . . .

.....

سلام

التماس دعا داریم برادر
شهاب نجف آبادی
1392/7/4 در ساعت : 15:31:34
"محـمد" به بابا بـــگو تا مــرا هـــم
در این واپـــسین دم حـــلالم نماید
بگــو تا نخنـدد به این بی سـر و پا
دعائی به این وضــع و حـالم نماید

** ** ** ** **
بگــو شاعری گفت تو رو ســفیدی
مـیان همین ها که شرمنده ماندند
میان همین ها که بی غصه عمری
تنـــی یا که جانی به ذلت نشاندند

-----------------------
سلام حضرت شاعر
اشعارت دلنشین هستند
سلام ما رو به بابا برسون
بگو ما رو سیاهان رو دعا کن
بدرود


محمد برزگر
1392/7/4 در ساعت : 18:29:38
سلام

از لطف بي شمار شما سپاسگزارم
از اين كه وقتتان را گذاشتيد و با اين درد بي پايان شريك شديد سپاسگزارم
برايتان آرزوي شهادت مي كنم ، آرزويي كه به دل من و پدرم مانده است
حق
آرش پورعلیزاده
1392/7/12 در ساعت : 10:48:55
محمدجان بدون اغراق باید بگویم حرف نداشت. مخصوصا آن‌جایی که محاوره شد مو به تن آدم سیخ میکرد
بازدید امروز : 3,593 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,962,193
logo-samandehi