درودتان احساس عجیبی ..... دست مریزادشاعر ...... سلام ممنونم از لطف شما خانم فرضی زاده
|
چه ابتکار دلنشینی! احسنت! ..... ممنونم برادر عزیزم
|
درودتان بر شرف و غیرت پدرتان و تمامی جانبازان درود و سلام قلم شما نیز همواره به زیبایی نویسا ...... سلام از لطف شما ممنونم خانم دکتر
|
سلام جناب برزگر شعر زیبایتان بر شرمندگی ام افزود .... ما کجا و قدردانی از کوه صبرتان .... سلام خانم آراسته نیا دعا کنید خدا به امثال پدر من صبر عنایت کند که مجبور نباشند بعضی از شبها با گذاشتن قالب یخ بر سرشان بخوابند. دعا کنید برای مادر صبورم که الحق و الانصاف عاشقانه از کبوترش نگهداری می کند. لطفا فقط دعا کنید.
|
سلام برادر خوبم
غزل تاثیرگذاری است
موفق باشید
همه ی ما سرسبزی و سرافرازی خود را مدیون شهیدان و جانبازن و آزادگان هستیم.
بر تمامی ایثارگران و خانواده های شکیبای آنان درود.
|
سلام جناب برزگر عالی بود و احساسی پاک در شعرتان موج میزد انشاءالله راضی باشند از ما آن بیداردلان از خود گذشته! در پناه خداوند بیکران، شاعرانه پیروز باشید یا علی(ع) ...... سلام خانم عاطفی عزیز از لطف شما بسیار سپاسگذارم
|
سلام آقای برزگر تبریک میگم به خاطر این همه قریحه و ذوق درخشانی که دارید. تغییر زبان رو در اثرتون بسیار دوست داشتم. و گاهی وقتا دربرابر عظمت یک احساس فقط باید سکوت کرد... ((سرنوشت تان بهـــشــت)) ...... سلام ممنون که از دریای پر مهر احساستان قطره ای هم به ما دادید ممنونم
|
سلام آفرین بر شما برادرم ، به جرات میگم خیلی وقت بود یه شعر درست و درمون برا جانبازا نخونده بودم. دست مریزاد خدا بحق مادرمون زهرا شفای عاجل به این عزیزان کرامت کنه . . . ..... سلام التماس دعا داریم برادر
|
"محـمد" به بابا بـــگو تا مــرا هـــم در این واپـــسین دم حـــلالم نماید بگــو تا نخنـدد به این بی سـر و پا دعائی به این وضــع و حـالم نماید ** ** ** ** ** بگــو شاعری گفت تو رو ســفیدی مـیان همین ها که شرمنده ماندند میان همین ها که بی غصه عمری تنـــی یا که جانی به ذلت نشاندند ----------------------- سلام حضرت شاعر اشعارت دلنشین هستند سلام ما رو به بابا برسون بگو ما رو سیاهان رو دعا کن بدرود
محمد برزگر
1392/7/4 در ساعت : 18:29:38
سلام
از لطف بي شمار شما سپاسگزارم
از اين كه وقتتان را گذاشتيد و با اين درد بي پايان شريك شديد سپاسگزارم
برايتان آرزوي شهادت مي كنم ، آرزويي كه به دل من و پدرم مانده است
حق
|
|
محمدجان بدون اغراق باید بگویم حرف نداشت. مخصوصا آنجایی که محاوره شد مو به تن آدم سیخ میکرد
|