ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



توی شهر دلم زمین لرزه ست ...




«گر نیایی فقیر می میرم» *

مثل دنیا حقیر می میرم

 

چون کبوتر که در قفس حبس است

تک و تنها، اسیر ، می میرم

 

ای شکوه ترنم باران

در فراقت، کویر می میرم

 

توی شهر دلم ، زمین لرزه است

زیر آوار پیر می میرم

 

بی تو زجرآور است جان کندن!

وای بر من؛ چه دیر می میرم!

 

تو بیا، می خورم قسم به خدا

«چون بگویی بمیر، می میرم» *

 

مهدی! ای تار و پود هستی من

گر نیایی فقیر می میرم ...


فاطمه معین زاده


 

 

* و اما بعد؛

خیلی سال پیش، غروب یک روز پاییزی، وقتی 16 ساله بودم، این غزل کوتاه را سرودم. دو مصرع از این غزل را از شعری وام گرفتم که نه متنش را به خاطر دارم و نه شاعرش را می شناسم. فقط همین دو مصرع را یادم هست که جایی خواندم یا شنیدم : «گر نیایی فقیر می میرم ... چون بگویی بمیر، می میرم ... »


 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/6/27 در ساعت : 18:49:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  735


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی گیاهی
1392/6/27 در ساعت : 19:36:38

بی تو زجرآور است جان کندن!

وای بر من؛ چه دیر می میرم!


درود بر شما خواهر گرامی خانم معین زاده /

دست مریزاد / بهره بردم /
ماجور باشید/

بدرود شاعر....
دکتر آرزو صفایی
1392/6/28 در ساعت : 10:30:18
درود بانو
زیبا سرودید
اما یک مصراع که نوشته اید توی شهر دلم این کمی حالت محاوره دارد در حالی که سروده تان در باقی ابیات
حالتی ادبی و خارج از محاوره دارد
میدانم با بازبینی زیبا تر میشود
این در توان شما شاعر خوب مشهود است
نویسا بمانید
حامد خلجی
1392/6/27 در ساعت : 19:42:33
سلام .زیبا بود
حسین نبی زاده اردکانی
1392/6/27 در ساعت : 19:43:32
سلام و اجتان با خوا آقا صاحب الزمان.
مهدی! ای تار و پود هستی من

گر نیایی فقیر می میرم ...
عبدالله عمیدی
1392/6/29 در ساعت : 16:2:34
سلام
مرحبا به امانت داری
مرضیه عاطفی
1392/6/27 در ساعت : 22:52:49
سلام فاطمه جان
انتظار سالهای گذشته ت چقدر زلال بوده و صمیمی
در پناه امام غایب(عج)، پیروز باشی!
یا علی(ع)
بازدید امروز : 49,207 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,007,807
logo-samandehi