عشق می بالید و اوج استعارت هشت شد
		
			هجر موسی  آسمان را راهی غم کرده بود
		
			تا که یک دم والی مهر و امامت هشت شد
		
			سال ها بودن  به خود بالید وموجش دل ربود
		
			تا که سر انگشت حکمت درامارت هشت شد
		
			در شب بهتان و تاریک دل عباسیان
		
			شد رسالت این خبر یار امانت هشت شد
		
			زیر گام نازکی لرزید اندام زمین
		
			در نمازی که امامش در ولایت هشت شد
		
			مهرورزی زمینی  رنگ می بازد ، ببین
		
			اوج احساسی  که آهو را ضمانت هشت شد
		
			کوی و برزن درپی یک جام هستی بخش بود
		
			جاودان در جام دل با یک اشارت هشت شد