ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نگاهی به مجموعه مقالات و نقد شعر "شعر واسطه بیان همه طبیعت



فاصله گذاري از نقد به مثابه بيش-رمزگان-گشا

آیدین ضیایی/نگاهي به مجموعه ی مقالات و نقد شعر ِ
شعرواسطه بيان همه طبيعت کاظم نظری بقا


شعر واسطه بیان همه طبیعت ،انتشارات محقق اردبیلی با طراحی جلد و متن مهیار سپهری ؛این اثر در سه بخش تحت عناوین سلوک سخن، سلوک وقت و سلوک شعر تنظیم شده است. بخش اول شامل مقالات ذیل است: -مقدمه ای بر نقد ادبی -شعر و نقد شعر -شعر واسطه ی بیان همه ی طبیعت بخش دوم شامل مقالات با عناوین ذیل می باشد: -مقدمه ای بر عرفان -وقت -رنگ در شعر حافظ -نگاهی دیگرگونه به مخزن الاسرار نظامی -گشتی در شعر دوره ی بازگشت در بخش سلوک شعر می خوانیم -حماسه زبان/نگاهی به اشعار حماسی تاج الشعرا یحیوی -مشرب عطش/خوانش شعری از شاهی اردبیلی -قارانقوش/نقدی بر شعر قارانقوش سروده ی عاصم اردبیلی - راهیان شهادت/نقد شعر سید حجت معنوی -سیب چرخان/نقد شعرهای محمود مهدوی -بلکه داها دئینمه دیم/نقد شعر صالح عطایی -دگر نمانده مجالی/نقد شعر علیرضا الفبایی -رنگ ها و سایه ها/نقد شعر مهدی مظفری ساوجی -نیمی فرم، نیمی زبان/نقد شعر وحید ضیایی -آخرین نسخه ی حوا/نقد شعر الناز سرخانلو -یادگار سبز/نقد شعر دفاع مقدس -لطفن سکوت را رعایت فرمایید/نقد شعر آیدین ضیایی -آخرین داس و بیل/نقد شعرمجید اکبرزاده -پارازیت به دست/نقد شعر سعید احمدزاده اردبیلی -پیچید عطر یاس/نقد شعر مژده طالبی -خطوط، خط فاصله/نقد شعر پیام جهانگیری -اینجا چراغی روشن است/نقد شعر سلیم باشکوه -داروگ/نقد شعر نیما یوشیج -شاعر تصویرها/نقد علیرضا الفبایی بر کتاب شعر برآن بلند سکوتستان سروده ی کاظم نظری بقا

بگذاريد با طرح يك مساله شروع كنيم؛مساله اي كه كمتر پرداخته شده و كمتر توجه شده است؛مرادم مساله ي فقر نظريه است! بايد كمي از پاراديم غالب و الگوهاي كلان اين فقر فاصله بگيريم و فقر را در جغرافياي خودمان واكاوي كنيم."شعرواسطه بيان طبيعت" بقا را بايد در وضعيت تكين اش در اين جغرافيا بررسيد.جغرافيايي كه بخشي از مساله ي مطروحه ي ماست.البته بايد بين بخش نخست كتاب كه شامل مجموعه اي از مقالات و تاليفات آكادميك است و بخش بعدي كه مشمول نقد هايي بر آثار ادبي است ،وجهي مفارق قائل شد.مقالات آكادميك مشتمل بر ارجاعات و ماخوذات هستند ،وضعيتي مقوم و پذيرفته شده و البته مالوف كه شاكله ي تثبيت شده براي رسالات دانشگاهي شده اند.يكجور رخوت،حاكم در اين فضا ها شده است كه با تدوين نظرات و عطف و ربط به مسبوقات به صرف نظر كردن از آن ها دامن مي زند.مقالاتي كه بار علمي را تنها مي توانند به بار علوم پيوند بزنند و دخالت را جز به صورت تلطيف شده و جزئي بر نمي تابند.دخالت مستقيم ،خط قرمز رسالات فضاي علمي ماست! و مقالات صرفن تكاليف تحصيلي تقليل يافته هستند . البته نبايد شکل گیری این وضعیت را فارغ از تحميل موثرين و مسببين اصلي درسيستم پژوهش دانست.
بقا در "شعرواسطه بيان طبيعت" به شدن هاي پي در پي دست زده است .بقا امكان همدلي فضاي مجزوم آكادميك و فضاي پوياي ادبي خارج را با كشاندن و زيست نظري و انتقادي توامان در يك اثر ،آزموده است.نوشتار او واسطه اي براي بيان انديشه اش شده است؛و اين انديشه جز مواقعي از نظر نمي تواند وجهي تشكل يافته از بروز عملي بوده باشد.انتقال انديشه از طريق انتشار نظري ،رهيافتي است كه كمتر در جغرافيايي كه مورد نظر ما در اين يادداشت است،مورد مداقه قرار گرفته است.دارم از فقر انديشگاني منسجم حرف مي زنم؛وگرنه نگاشتن تك مقاله يا نقدي بسته به ضرورت زماني يا مكاني ،با تبعيت از اثرِ توليد و عرضه شده و البته گاهي با نيت تبليغي و ويترين سازي براي آن،از دايره ي گفتماني اين مقال خارج است.
براي رهايي از فقر نظري بايد به نظر پهلو زد و آن را به عنوان امري غير قابل اجتناب وارد فضاي ادبي نمود و به تداوم مدام اش دامن زد.فقر نمودي است از نداشتن و نداشتن عللي دارد.علت هاي نداشتن مي تواند مختلف و متنابه باشد .نتوانستن براي به دست آوردن و متعاقب آن نداشتن، عمده دليل براي نداشتن ،مي تواند باشد.اما فقر نظري ،مي تواند خلاف آمد معادله ي نتوانست براي نداشتن را تداعي گر شود.توجه كنيد كه فقر نظري اغلب از نخواستن ،شكل مي گيرد و اين نخواستن يعني عدم تمايل و رغبت كه نهايتن به عدم تعلق و جذب منتهي مي شود. يكجور آنتي پاتي نسبت به حوزه ي نظر كه مي توان پيوند اين عدم علقه را به ترس پيوند زد.
ترس عنصر غلبه گري ست كه مانع و ديوار مستحكمي مي تواند شكل دهد.فقر نظري مي تواند از ترس نظري حادث شده باشد.ترس نظري يا ترس از ورود به حيطه ي نظر باعث فقر نظري شده است.رابطه ي دو طرفه و غير قابل اجتناب. عمده دليلي كه حتا مي تواند به ايقان پهلو بزند. فقر نظري مي تواند نمود عملي خود را در اثر و آثار تعين يافته بگذارد.توجه كنيد كه اگر ما داريم از ترس نسبت به پديده اي صحبت مي كنيم بالطبع داريم آن را از گفتمان مورد نظرمان كنار مي گذاريم و وقتي اين اتفاق در حذف و رفع مي افتد ما در حال انكار علل هستيم.عللي كه نمايشگر و نشانگرمعلول خود است.يا معلولي كه بازخوردي از علت ش است.(فقر نظري حاصل از ترس نظري)،اين معادله ، علت و معلول را به صرفن معلول بودن و توجه به معلول تقليل مي دهد.
معلول بودن ورود به زنجيره ايست كه خودش را در وضعيت خود بسنده قرار مي دهد.معلول بودن به بيشينه بودن مبتلا و متوهم مي شود و در اين معلول بودن به خود كفايي تظاهر مي كند.غافل از اينكه در اين خود كفايي بايد به دنبال غياب خود اتكايي گشت.غيابي كه نبودن اش نه به معناي كفايت بلكه به قصور و نقص منتهي مي شود.نقصي كه محصول نهايي عدم توجه به حوزه ي نظر است و توليدي بي پشتوانه و ناقص الخلقه را مي تواند به تظاهر بنشيند و دلش را خوش كند به معلولي خود بنياد و مستقل از علت.توجه كنيد كه مقصود از علت ،همان ايجابيتي است كه به معلول در مقام اثر هنري مي انجامد .علتي كه گشاينده باب گفتمان نظري متاخر يا مقدم بر اثر در راستاي پاسخ گفتن به چيستي ها و چرايي هاي اثر هنري است.
در حوزه ي نظري ادبيات علت توليد را همين نقش محول شده به نظريه ادبي است كه عهده دار علت در مقام چيستي و چرايي توليد اثر شده است كه متن را در مقام توليد به چالش و بازنگري مي كشاند تا به نقاط آژيدن براي علت وجودي اثر و توليد برسد.
اين يعني اينكه ما با دعوت نظر به ميدان عمل در قالب توليد اثر مي توانيم به نتايج و محصول ،خوش بين باشيم.بگذاريد وارد حيطه ي نظر شويم.نظر يعني برجسته كردن از ميان تمام هر آنچه كه در سطح در جريان است.نقد و نظر عهده دار اين برجستگي ست.تا بتواند آنچه كه نبوده و در سيل بودها گرفتار شده را اندكي مجال نفس دهد.نظر وظيفه ي برجسته كردن را داشته و ترس از نظر يعني ترس از برجستگي اي كه ممكن است نبوده باشد يا با برجستگي ،به نوك سرنيزه ي بلاهت گرفتار شود.چون تا مادامي كه ما در سطح حركت مي كنيم ،در ميان انبوه بود هاي يك اندازه پنهان شده ايم.اما برجستگي ،خروج از صف بود ها و ورود به حيطه ي شدن هاست و البته تمام مساله در همين شدن ها ست كه بروز مي كند و آن زماني است كه شدني ناقص از بود را ارائه مي دهيم .قوه ي تشخيص نظري در همين شناخت و فربه كردن شدن از ميان بودن هاست .بقا با " شعرواسطه بيان طبيعت" دست به شناخت يا شناساندن اين شدن ها زده است.
ما داشته هايي را از ميان اثر مرور مي كنيم و در اين مرور كردن ممكن است به نقاطي خارق از عادت و متفاوت از بوده ها برخورد كنيم در اين لحظه و با شناخت اين وضعيت ،نقد شروع به شكل گرفتن مي كند.وجه مفارق بقا در"شعرواسطه بيان طبيعت" اين است كه براي شروع كار نقد را كمي پيش از اثر قرار مي دهد.يعني نقطه نظرش را ازميان شدن ها برگزيده نه از لابه لاي بودن هايي كه در حال شدن هستند.
نقد با سوء تفاهم زماني همراه است؛با تاخر زماني در پيدايشش،يكجور طفيلي اثر بودن.يعني نقد براي حضور و شكل گرفتن اش بايد پيوست شود اين همان وجه انضمامي غلبه گر به عنوان شناسنده و معرف اثر است كه نقد متبع از آن است.بقا زمان را در "شعرواسطه بيان طبيعت" وارونه كرده البته به رغم همدلي در زمان نقد و تاخر در توليد و ايجادش، اينبار ،نقد را نه در جايگاه پسين بلكه به عنوان عامل پيشين براي خودش مقرر كرده تا از اين طريق نقد را از ستون هاي نشريات ادبي به انسجام در"شعرواسطه بيان طبيعت" بكشاند و متعاقب آن تشخصي بر نقد قائل بشود كه از طريق آن ،نقد را از صرفن وضعيت شناساندن و بازاريابي براي فروش اثر،به عنصري قائم به ذات بدل كند.
بقا انجام نقدش را در"شعرواسطه بيان طبيعت" علارغم ظاهر ش كه با اتمام اثر شروع به ايجاد شده است را در زماني تكين يعني زماني كه خودش برگزيده،مقرر كرده است. زماني كه مختص و منحصر به خودش است.يعني طيف پيوسته از اثر و به دنبال ش نقد را با گسست از اثر به گسستي در نقطه ي ثقل در نقدش معاوضه كرده است.
بقا با كتابش خواسته كه اصطكاك انتقادي را با استقلال اثرش صورتي جدي بدهد. اينكه با آزمودن و اشتراك تجربيات نظري و فكري در يك اثر مستقل بتواند جهت جريان توليد اثر و تدقيق در آن را منطقي تر و قابل اتكا تر كند.چيزي كه فقدانش حد اقل در فضاي ادبي اردبيل حس مي شد.فضايي كه مدام در حال توليد اثر است و كمتر به تبيين نظري توليداتش توجه و مداقه داشته است.
رابطه بين سوژه ي مخاطب و سوژه ي متن دقيقن در "شعرواسطه بيان طبيعت" اينهماني مي شود.بقا در نقد هايي كه منتشر كرده دقيقن خود را در رابطه با اين دو وضعيت قرار مي دهد.و گزاره هاي متن را با ابژگاني كه از طريق خودش به تفسير مي نشيند،به نسبتي التفاتي و رابطه اي ي بين اثر و مخاطب برقرار مي كند .بقا حلقه ي واصله ي اين شناخت و آگاهي يا شايد تفسير و تجسم گزاره ي سوژگاني متن مي شود.
بقا وارد خوانش هاي ديگرگون كه به تشديد كنش خود با اثر و متعاقب آن به شكاف ناگزيري كه به سيستم التقاطي منجر شود،اجازه ي خود نمايي نمي دهد.بقا مي خواهد به حصول توافق با مخاطبي كه او را در مقام منتقد مي خواند ،برسد.بقا به بيش –رمزگان -گشايي در "شعرواسطه بيان طبيعت" دست مي زند تا تفاسيري قطعي از اثر را ارائه كرده باشد.اين برخلاف آموزه ي كانت است كه مي گويد بيان حقيقت رخداده¬ به خودي خود كشف خاصي نيست بلكه قواعد رخ دادن امور است كه دانش راستين را شكل مي¬دهد.
منتقد از نظر من در لحظه اي شكل مي گيرد كه مفصل بند متن و ايده باشد و بعد از آن و از خلال آن شروع به شكل دادن خودش در مقام اخلال گر تازه بكند.منتقد بايد خودش را هم در نمود تبيين از اثر به عنوان موجودي اخلالگر و فعال جا بگذارد و تنها به تفسير انفعالي و استيصالي اثر منهاي خودش مبادرت نكند.منتقد خود تشخيص دهنده ي سره از ناسره را امحا مي كند تا از خلال اثر خودش را بازتوليد كند!
اما بايد در نظر گرفت كه براي جغرافياي خائف از گفتمان نظري ادبي،نخست بايد پيش فرض و شرط ورود را مقرر كنيم و از اين به بعد است كه با شكل گرفتن و تداعي امكان دخالت نظري ،وارد گفتمان تخصصي تري از نقد صرف نظر از يادداشتي صرفن شناسنده ي اثر ،خواهيم شد.اول بايد گره هاي فوكويي شناسانده شوند و به دنبال آن است كه براي گشايش گره ها اقدام خواهد شد.
وجهه ي نظر قرار دادن مقوله ي نقد باعث خواهد شد كه آثار از صورتي كمي به سمت كيفي هم ميل كنند.نقد نظري و نمايش نقاط بر آمده و تو پر در آثار به شناخت منجر خواهد شد و اين شناخت در پروسه زماني با اموري قابل تامل همپوشاني مي شوند.
در نهايت بقا در "شعرواسطه بيان طبيعت" نشان مي دهد كه دغدغه ي اصلي اش ،ورود به حيطه ي نظريه و بوطيقاي ادبي ست و اين را در مطلب انتهايي كتاب هم "شاعر تصویرها/نقد علیرضا الفبایی بر کتاب شعر برآن بلند سکوتستان سروده ی کاظم نظری بقا" به صورتي ديگر به نمايش مي گذارد.

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/6/20 در ساعت : 17:9:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  968


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  یاسر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیاردرهم ریخته است این نثر. به همه جاگریزمی زند،الابه نقد ترس نظری!! چه صیغه ای است. لابدنوعی آشنایی زدایی از....چه بگویم...
شبنم فرضی زاده
1392/6/21 در ساعت : 11:32:13
درود


زیبادیدم

قلم گیرایت

ووالااندیشی جناب بقای عزیزرا

همواره بمان

یاعلی
آیدین ضیایی
1392/6/21 در ساعت : 12:55:47
ممنون خانم فرضی زاده ی عزیز که لطفتان همیشه شامل حالم است...
بازدید امروز : 64,980 | بازدید دیروز : 48,486 | بازدید کل : 126,485,804
logo-samandehi