در مسجد النبی چه مؤدب نشسته اند
از خلسه ی صبوح، لبالب نشسته اند
قوم قلم به دست که در پیش منبرند
محو نگاه شارح مذهب نشسته اند
با ورد صبحگاه امامند همنفس
گاهی شهید جذبه ی یارب نشسته اند
مثل ابو بصیر فراوان که در سکوت
با درس صبح آمده تا شب نشسته اند
با دفتر و دوات ،شیوخ مذاهبند
خود معترف به جهل مرکب نشسته اند
پیران فقه و فلسفه احساس می کنند
ابجد نخوانده باز به مکتب نشسته اند
آن قوم بی ستاره در آن سو منجمند
بی اعتنا به اختر و کوکب نشسته اند
سر گشتگان جبری و دهری به اختیار
مسحور بحث و وسعت مشرب نشسته اند
پهناورست گستره ی خطبه های او
آنجا چه بی شمار مخاطب نشسته اند
یاللعجب از آن همه دشنام گاه گاه
در ماهتاب یکسره با تب نشسته اند
بر منبرست او که شکوهش زبانزدست
شمس الضحی ست صادق آل محمد است
11/6/92بندر عباس