حیف ِ دل ِ شما کـه به پـر گریه می کنید
	بـر پیکـر ِ ستبر ِ تبـر گــریـه مـی کنید
	چشمانـتـان بـه تـلـخی ِشعر ِ جهنم است
	وارونه گشته اید و به سر گریه می کنید
	حـوا شکسته حـرمت ِ قـلیان ِ سیب ِ تان
	آدم نگشته ایـد مگـــر گــریــه مـی کنید!
	پیچیده ایـد لای کـفـن مــرگ ِ جـاده را
	در پشت ِ راهها بـه سفـر گـریـه می کنید
	در شهر با وفای شماها کـه چـاه نیست!!
	دلگیـر یوسف اید اگــر،گـریه می کنید!
	دیوار را به دست ِ کج ِ کــوچـه ریختید
	حالا نشسته اید و به در گـریه می کنید
	آهسته می کشید نفس، خـواب ِ باغ را
	بـر پیکـر ِ ستبر تبـر گــریـه مـی کنید
	  
	 
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/4/22   در ساعت   :    22:54:22
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1155
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.