ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعرِ خود بسنده يا شعر در وضعيت انضمامي؟

ادبیات شناخت اجتماع را چنان طبیعتی آغاز می کند که شاید بتواند پدیده هایش را در استفاده از زبان باز بسازد و زبان همچون برون ذاتی ست که درونمایه را توصیف می کند.این زبان دو گونه ی گفتار و نوشتار را شامل می شود. گفتار گویش واقعی و تولید ارتباط گفتن و شنیدن درون یک هنجار اجتماعی است و تعمیم به کلیت افراد جامعه دارد والبته نشانه ای ست که در داخل مرزهای مرتبط با همان جمع بیشترین کارکرد را داراست.
نوشتن نویسنده هم تنها در صورتی می تواند خود را یکسره متعهد بداند که آزادی ادبی اش در شرایط زبانی ای جای بگیرد که حدود آن مرز های گلوبال و نه مرز های قرار دادی یا محفلی خاص باشد. این تعهد همان پدید- آورندگی یک خود آگاهی ست که مبنایی برای کنش فراهم نمی کند از این روست که ادبیات غایتی است که وسایل زبان و اندیشه تحقق اش می بخشند نه همچون محملی که انتقال اندیشه و غایاتمان را عهده دار شود. وضعیت متناقض در همین جایگزینی ابزار و غایات است. فرمی که به خودی خود گونه ای سازو کار انگلی برای کارکرد خردورزانه است جایی که وقتی صحبت از این میل می کنیم دنبال یک مقصر و به قول لاکان دنبال یک "دیگری بزرگ" دست اندر کار می گردیم که این نه صورت بازنمایی شده بلکه شکلی از بازتولید ایدئولوژیک و "آگاهی کاذب" از نوع مارکسی ست همانی که زخم و تناقض با نمود تأویل شده اش پرده برداری ی به ذوق زننده ای می یابد.
اینجاست که می بایستی دست های دستکش پوشیده ی ایدئولوژی را در طبیعی و مطلق وانمود کردن امور ساخته شده بر ملا کرد. چون ذهن آدمی توسط هر تفکر تک ساحتی و سرکوبگر به کار گرفته می شود و آنچه در قبال آن کسب می کند آگاهی دروغین و خر کننده است و این خر کنندگی زمانی رخ می دهد که مقاومت خود(ego) هنوز ضعیف بوده و شکست پذیر است.
موقعیت در بیرون بودگی و مطرودیت است که قدرت تفکر و نقد را در اختیار قرار می دهد نه این که ایجاد کنش کند برای آمال دیگر. به عنوان مثال شاعر تلاش می کند تا ایده های انتزاعی را در ارتباط با امور انضمامی باز آفريند نه این که انتزاع را در وضعيت تكين و خود بسنده اش تبديل به شعر كند. شعر درنگی طولانی میان صدا و معناست و می بایستی این هر دو در رابطه يك به يك با هم معنا یابد.
وقتی اسلوب نوشتار یک نویسنده در یک تناقض بی فرجام افتاده باشد خلق یک اثر مؤثر ناممکن است یا وقتی موضوع اثر ساده لوحانه به قرارداد های فرم و تمایلات محدود وابسته می شود ادبیات ناشنوا می شود و نا گویا و از حد اسطوره و ایدئولوژی فراتر نخواهد رفت یا وقتی تنها زبان مجلل و مرده ، گستره ی استفاده واقع شود گسیختگی اندوهباری را می توان مشاهده کرد میان بودن و دیدن که این ابزاری ست خطرناک در نوشتار. چراکه مرده ریگی ست از تاریخ گذشته و متفاوت از سیر حاضر، تاریخی که مسئولیت اش با او نیست و صرفن وسیله ی استفاده واقع شده که این همان عامل تراژیک در اسلوب نوشتار است .
تنها اسلوب نوشتار مدرن به عنوان ارگانیسم واقعی و مستقل که گرداگرد کنش ادبی رشد می کند در به هم ریختن تمام آنچه دستاورد چندین ساله است بر می آید. شاعر باید در نگرش مألوف دست برده، منتظر گستره‌ی نظر و دیدگاه مخاطب بماند. صبوری می‌کند، تا خواننده خودش را در شعر جستجو کرده؛ با متن گلاویز شود. شاعر با گلاویختن در رهیافت هایش، به خواننده میدان می دهد تا با خوانش خود، میدان گسترده تری به متن بدهد.
در گفتار و نوشتار، سکوت نوعی فاصله گذاری ست تا مخاطب از آنچه در روال روایت به صورت سربسته نشانه گذاری شده است درخواست معنی کند. مکث های طولانی به صورت غیبتی معنادار در متن ظاهر می شود تا مخاطب فرصت عرض اندام داشته باشد. کارکرد گفتمانی سکوت چندلایگی و چندمرکزی کردن شعر است که به صورت روایات متوازی و گاه متقاطع بدنه شعر را فربه و فرهیخته می کند. سکوت در نوشتار، کارکردی گفتمانی دارد و خودی می نمایاند که در پرداخت اثر، ناگفتنی ها در راستای روایت منجر به سفید خوانی یعنی کنش پذیری خواننده می شود.

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/6/9 در ساعت : 12:16:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  425


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 64,825 | بازدید دیروز : 48,486 | بازدید کل : 126,485,649
logo-samandehi