این روزها , بَدجور اعصابم خراب است
	روز و شبم هر لحظه همراه عذاب است
	 
	ظلمی که بَر ما  روزگارِ لعنتی کرد
	بالاتر از اندازه و حَد و نصاب است
	 
	با مرگِ تدریجی مرا مسموم کردند
	این پاسخِ اندیشه های بی جواب است 
	 
	باور کُنید از غصٌه دارم میکنم دِق
	صبحانه و شام و ناهارم , قرصِ خواب است
	 
	با اینکه فریادِ مدد جوئی بلند است
	اما هنوزم چهره ها زیرِ نقاب است
	 
	سالِ هزارو سیصدو چند است حالا؟
	تقویمِ روز و ماه و سالم بی حساب است
	 
	درد و غمم را طاقت شرحِ غزل نیست
	تنها غمم هفتاد , دیوان و کتاب است
	 
	با اشتباهِ "فاهشی" درگیر هستیم
	این حاصلِ یک اشتباه و انتخاب است
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1392/6/3   در ساعت   :    18:23:37
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
732
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.