ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حتي خدا................


چشمان ِجبهه .....  رفتنت را گریه ميكرد   
             خمپاره  آغوش  تنت را گریه ميكرد


بر چفيه ات  بر     نامه هايت   بر پلاكت    
           حتي خدا  پیراهنت را گریه مي كرد


هرگز نمي گفتي خداحافظ هميشه         
      بغض ِ  سلامت ...... رفتنت را گریه مي كرد


اين كربلا ها ي بسيج زخم خورده       
           بي بالو   بي پر   بودنت راگریه مي كرد


بوسيد مادر   فرق ِ در خون خفته ات را     
            موهاي مثل خرمنت  را گريه مي كرد

 
حتي نگاه ِ  رشته ي زنجيرِ ِ زخمي            
           
  زخم  ِ گلو و گردنت  را گریه مي كرد

 
آهنگ پر شور شهادت  بود و ......معراج       
           بي بال و پر  رقصيدنت را گريه مي كرد

 
روي مزارت ابر ِ  معصومي  دمادم       
           گلدسته هاي  سوسنت  را گریه مي كرد


امشب سكوت ِ  قاب ِ  عكست  حرفها داشت       
               مادر  نگاه ِ  روشنت را گريه مي كرد



اكرم بهرامچي

 
کلمات کلیدی این مطلب :  جبهه ، حتي خدا ، بي بال و پر ، بهرامچي ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/6/3 در ساعت : 8:31:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  905


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1392/6/4 در ساعت : 15:14:32
سلام برشاعر
این شعر به خاطر این که به یاد حماسه سازان وطن سروده شده جای قدردانی وتحسین دارد اما مواردی به نظر می رسد که عرض می کنم
اگر چشمان جبهه به خاطر شهید شدنت گریه می کرد باشد که هیچ ولی اگر چشمان جبهه برای رفتن مبارزی به جبهه گریه کند منظور شاعر باشد جالب نیست
وقتی صحبت از آغوش می شود آن قدر گویا است که نیازی به تنت احساس نمی شود مگر چند تا آغوش داریم؟
در بیت دوم
بر چفیه ات بر نامه هایت بر پلاکت
در این جا خواننده منتظر است ببیند بر سر چفیه ونامه وپلاک چه آمده است ولی جوابی در مصرع دوم پیدا نمی کند چرا که مصرع دوم حرفی جداگانه دارد وآن هم این است که حتی خدا پیراهنت را گریه می کرد خدابرای پیراهنت گریه می کرد که می تواند ضعف تألیف به حساب آید چرا که گریه کردن بر پیراهن کار عبثی است! مگر این که مراد پیراهن خونین باشد که از شعر چنین بر داشتی نمی شود
بیت سوم می تواند معنای منفی داشته باشد
بغض سلامت ،رفتنت را گریه می کرد
یعنی سلام تو بغضی داشت وآن هم این که بسیجی چون می داند که به زودی باید به جبهه بر گردد پس گریه اش می گیرد!
بیت چهارم بسیار زیبا بیان شده است وبیت پنجم هم موفق است
یکی دیگر از نکاتی که اکثر دوستان شاعر رعایت نمی کنند وشعرشان از نظر درک مطلب آسیب پذیر می شود علایم نگارشی است که در این غزل هم رعایت نشده است
برای شاعر که اتفاقأ از شعرای خوب سایت هم هستند آرزوی توفیق دارم
فهیم بخشی
1392/6/4 در ساعت : 20:7:25
سلام


احسنت بسیار زیبا
اکرم بهرامچی
1392/6/5 در ساعت : 0:50:39
سلام آقاي بخشي گرامي
ممنونم از عنايت و حضور خوب شما
علی گیاهی
1392/6/4 در ساعت : 8:48:27

چشمان ِجبهه ..... رفتنت را گریه ميكرد

خمپاره آغوش تنت را گریه ميكرد


سلام بر شاعر گرانقدر سرکارخانم اکرم بهرامچی

غزل زیبا و محکمتان را با لذت خواندم و بهرمند شدم

دست مریزاد خواهر ارجمند

بدرود
اکرم بهرامچی
1392/6/5 در ساعت : 0:48:34
سلام آقاي گياهي گرامي
سپاس از محبت شما
علی سعادتخانی
1392/6/3 در ساعت : 9:14:14
غزل زیبا و قابل تاملی بود بانو/دست مریزاد
اکرم بهرامچی
1392/6/3 در ساعت : 15:15:34
سلام استاد گرامي آقاي سعادتخاني
خيلي ممنونم از حضور خوبتان
شهاب نجف آبادی
1392/6/5 در ساعت : 0:17:17
وقـــتی کـــه می رفـتی ، مـــیان مـــردم ده
دیدم خودم آن جـــا زن ات را - گریه می کرد
--------------
سلام حضرت شاعر
احسنت
قریحه ات را می ستایم
موفق و سر بلند باشی
شهاب نجف آبادي
منتظر ديدارتان در :
1- www.najafabadi-shahab.blogfa.com
2- www.shahab33.mihanblog.com
اکرم بهرامچی
1392/6/5 در ساعت : 0:51:29
سلام آقاي نجف آبادي گرامي
ممنونم از حضور خوب شما
فاطمه تفقدی
1392/6/4 در ساعت : 4:38:32
سلام خانم بهرامچی
بی شک هرکه برای شهدا وپهنه ی زلال و آبی شان می سراید، دلی دارد به وسعت بیکرانه های سترگ.
بیکرانه باشیدهمیشه.
یاعلی
اکرم بهرامچی
1392/6/5 در ساعت : 0:48:2
سلام خانم تفقدي عزيز
ممنونم از محبتت
بازدید امروز : 40,660 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,204,971
logo-samandehi