ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سینما رکس آبادان

این ناچیز نثار جان باختگان سینما رکس آبادان
در 28 مرداد 1357
 
چرخید آهی بر زبانم تا به تلخی
از دردهای سخت بی درمان بگویم
سی سال و اندی بعد آتش بعد فریاد
از سینمای رکسِ آبادن بگویم
 
وادار شد دستم که بنویسد به سختی
تا دست ها در بی گناهی گر گرفتند
از بوی پرهایی که از بیداد آتش
پرپر زدند و در سیاهی گر گرفتند
 
با من گوزنی – شاخ می زد دیو غم را-
یا این سیاه خسته در کل کل می آید
سی سال و اندی بعد یخ بندان مرداد
بوی بهار تازه از جنگل می آید
 
بوی بهار تازه از آن سوی آتش
سرهای پر دیوانه ای بالای دار است
آتش نخواهد کشت جنگل را- که سبز است-
ققنوس را با ترس خاکستر چه کار است؟!
 
سی سال و ... نه! یک عمر باید پا بگیریم
در یک بهار سبز پر باور بروییم
باید بسوزیم و بسوزیم و بسوزیم
ققنوس وار از تلّ خاکستر بروییم
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/27 در ساعت : 22:22:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  661


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمود کریمی‌نیا (کریما)
1392/5/28 در ساعت : 1:2:11
درود خانم گیلانی



دست مریزاد.
دکتر آرزو صفایی
1392/5/28 در ساعت : 11:14:19
درود بانوی مهر
زیباست بسان همیشه
و بسیار عمیق
دست مریزاد
فاطمه تفقدی
1392/5/27 در ساعت : 23:51:42
"آتش نخواهد کشت جنگل را- که سبز است-
ققنوس را با ترس خاکستر چه کار است؟!"
سلام آقای گیلانی
زبان شعرهایتان ،دغدغه هایتان، کشف هایتان زیباست.
ققنوس وارباشید.
بدرود

........................
سلام دوست عزيز
به خدا من خانومم!
فاطمه تفقدی
1392/6/7 در ساعت : 2:21:6
سلام دوست من !
نمی دام این اشتباه ازکجاناشی شده است؟؟
خواهیدبخشیدخانم اشرف گیلانی!
مکاشفه هایتان در شعرماناباد
یاعلی.
حمید خصلتی
1392/5/28 در ساعت : 1:22:46
جدای از متفاوت بودن این شعر آنچه برایم جالب بود مهجور ماندن موضوعاتی مثل این است که در اوان انقلاب اتفاق افتاد ومن که آن سالها شش سالم بیشتر نبود شعار "رکس آبادانرا شاه به آتش کشید" را از رادیو شنیده واز تلویزیون دیده بودم.برایم جالب است نسلی که نه جنگ را دیده است نه انقلاب را واینگونه روشن است.برای تمامی آزادگان وروشن ضمیران ایران آرزوی به روزی دارم
محمد حسین خوش عمل
1392/5/28 در ساعت : 1:14:22
شعرهای شما را دوست می دارم.در عرصه ی پر گرد و غبار پست مدرنیسم کمتر شاعری را سراغ دارم که مثل شما خط قرمزها را رعایت کند و نجابت را به مذبح نبرد.
محمدرضا سلیمی
1392/5/28 در ساعت : 13:2:23
باید بسوزیم و بسوزیم و بسوزیم
ققنوس وار از تلّ خاکستر بروییم

سلام بر شما
زیبا بود
ممنون
فاطمه معین زاده
1392/5/29 در ساعت : 10:16:31
به نام خدا
سلام
من و همسر و فرزند سه ساله مان کمتر از یک سال است که ساکن آبادان هستیم.
دیروز از کنار سینما رکس رد شدم. چشمم دوباره خورد به یادبودی که کنار دیوار سینما ساخته اند.
ذهنم رفت تا خاطرات تلخی که مادر همسرم از ماجرای سینما رکس و سوختن هشت عضو از یک خانواده در آن ماجرا برایم تعریف کرده بود.
تلخی اش بسیار بسیار بوده و هست برای آبادان و آبادانی ها ...

................
و البته براي ايران و ايراني
تصورش واقعا وحشتناكه. دل آدم بدجور به درد مياد
ابراهیم لایق برحق
1392/5/28 در ساعت : 0:26:49
سلام استاد گرامی
بسیار زیبا و البته بجا بود
عبارات و اشارات در اوجمان می بُرد
و روح حماسه را در میان تلخیهای خاطره زنده می کند.

اما نه به قصد جسارت، سؤالی ذهنم را درگیر کرده است:
آیا استفاده از ردیف "می آید" در وزن انتخابی تان ، کمی برای دستگاه تکلم سخت نیست؟ خاصه که بندهای ابتدایی این زیباشعر آهنگی را به ذهن خواننده القاء و او را با خود رد این سمفونی همراه می کند.

ممنون میشوم پاسخ فرمایید.
مجتبی خرسندی
1392/5/28 در ساعت : 1:52:13
سلام دوست عزیز
درود بر شما
موفق باشید
یاعلی(ع)مدد...
شبنم فرضی زاده
1392/9/2 در ساعت : 9:25:29
می خوانم اشر ف گیلانی را
ودوست دارم احساسش را
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 17 روز و 23 ساعت و 39 دقیقه و 32 ثانیه است همراه شماییم 461461172.166 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,009 | بازدید دیروز : 13,902 | بازدید کل : 124,432,678
logo-samandehi