ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ترجمه های من از سمیح قاسم و شعر مقاومت فلسطین

سمیح‌القاسم در سال ۱۹۳۹ از خانواده‌ای دروزی در شهر زرقاء اردن به دنیا آمد. در شهرهای رامه و ناصره به تحصیل پرداخت و تاکنون در فلسطین زندگی کرده است. سمیح شاعری بسیارگو به شمار می‌آید به‌طوری که در سی سالگی شش مجموعه شعر منتشر کرده بود. نام او با نام محمود درویش پیوند خورده است و این دو دوستانی یگانه به شمار می‌‎آیند. زمانی كه درویش از فلسطین خارج گردید، رابطه‌ی سمیح با او به تیرگی گرایید و مشاجره‌ی آنها به مطبوعات جهان عرب کشیده شد. این دو علیه یکدیگر نامه‌های مفصلی نوشتند که اکنون به صورت کتابی مستقل منتشر شده است. منتقدان برای این نامه‌ها ارزش ادبی و تاریخی فراوانی قائل هستند. سمیح مدت‌ها رئیس اتحادیه نویسندگان عرب در فلسطین بوده و در حال حاضر به فعالیت‌های ادبی و سیاسی مشغول است. او علاوه بر شعر، چند رمان و مقالات ادبی فراوانی نوشته است. نخستین کتاب شعر او با عنوان کاروان‌های خورشید در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. نام برخی از کتاب‌های شعر او بدین قرار است: آواز کوچه‌ها، خونم بر کف دستم است، دود آتشفشان‌ها، سقوط نقاب‌ها، مرگ بزرگ، مرثیه‌های سمیح‌القاسم، تو را دوست دارم آن‌گونه که مرگ می‌پسندد، عنصر نامطلوب. آخرین کتاب شعر او هفت کتاب نام دارد.

 (از كتاب «باد خانه‌ی من است، گنجشك بهانه»، تألیف و ترجمه موسی بیدج، نشر قصیده‌سرا ) )(



(اشعار زیر منتخبی از ترجمه های بازنویسی  شده ام از اشعار سمیح القاسم شاعر معاصر فلسطینی است امیدوارم مورد پسند افتد ) م

1
به پای نخل ها نشسته است زرقا
با چشم هایی که از آن آزادی ست
 و دوردست ها را
 برهنه
گز می کند

2
لیوان ها ی عرب را شکسته می بینم
زیر شمع دانهای هفت شعله
کبوتران را شکسته پر می بینم
پشت بی تفاوتی اسمان
باغ را درماه
و دست های کودک فردا را باز
براستی آزادی دیوانگی ست
وقتی ده فرمان
از گوساله ای ساطع شود.

3
به درک واصل می شود بدی
چنانچه برف در نگاه بهار
سنگ در نگاه دست
براستی تجربه چند جنگ را در عاقله ای کوچه می شوند خواند
عاقله های دزدیده شده
قورباغه های نفرین
آه پادشاه بی رمق رعد
بر نیل فرود آ و آزادی را نفس گیر ماهی باش
4
سلام قنداق خالی
سلام لوله های اتش
سلام ویلیام برز
سلام نفت های خوش منظر خاورمیانه
مثل همیشه داشتنتان
قصه گسستن عادت دیرینه ی قصاید عربی ست
جایی که گرسنه ایم
با شکم های پر
سیریم از قواعد چهار پایگی
خواستن شما
آلودگی منابع قدیم است
استخوان های تیراناسوروس در قالب فرعون
استخوان جک استرو در هیات بن لادن
داغ کدام عاشقی از کتاب های فلات امده است
حس داغ سرب است و مهلت
حس بلوغ خون در استکان های بهاری
جایی که تشنه ایم
و دشت
سنگلاخی ست از کرگدن های سلاخ
5
اجاره می دهم دهانم را
به فحش های صبحگاهی
به خمیازه های بد بو
به فین بازی دماغ با کوکائین های عطاری
اجاره می دهم دهانم را به اصطبل های فراری
خیمه های غیور
و جناب امیر
که بسیار عرب است و در شناسنامه ی این قوم
صورتک هایی ست بسیار برای لبخند
دهانم جویبار خون است و نام تو
شرابی که از گلوله گذشته است
6
رادیو های بیگانه
رادیو های موزیک های راک
سیاهانی که بدرقه می کنند گوش هایمان را
تا هوسرانی کافه های لرزان
رادیو های دور
وقتی حتی کلمه ای نمی فهمی
و گنگ به کلمه های بی سر و ته گوش می سپاری
وقتی گوشت تنها به گوش کردن گوش می خواهد
آنها دور
انها شاداب
آنها از جلگه های وایکینگ
آنها از آبشار هلمز می آیند
اما سرابی روبروی من است
بسیار می دوم
بسیار نمی رسم
اما هر بار
تابلویی به سمت مشرق است
تابلویی صلیب گونه با چوبی موریانه خورده
هر بار سرابی ست که من از او سیراب می شوم
تابلویی با کلماتی درشت:
وطنم...

7
التهاب ایینه ها ی کویر
دور خاطره های بغدادی
غار های ندانم کاری
من چمنزاری ندیده ام اینچنین دور
چندین هزار سنگ
و مردی یک پا
که پرچمی را آرزو می کند در مشت
وطنم
باغ های معلق امید
8
سفارت خانه های باغدار را گز می کنم
خیابان های امن را جارو می زنم
نام کوچه ها را روی رود خانه ی شهر می شویم
دیگر نه چین های صورت مادرم به چشم می آید نه تنها دست پدر به سنگ می ماند
خواهرم زن باردار همیشه گریان نیست که کودکی اش را در قمار باخته باشد
و برادرم هنوز از خیابان تظاهرات بر می گردد
با زانوانی زخمی و دست هایی گرم
امروز به دروازه ی شمالی خواهم رفت
به ماه نامه خواهم نوشت
برای پدرم اندکی ماهیچه
برای برادر اندکی عینک
برای خواهر شیر خشک و برای مادرم چاقویی تیز آرزو خواهم کرد
خودم چیزی نمی خواهم
جز سگی
که بیابدم
زیر آوار این سفارتخانه ی ویران شده ...

9

تنها سقف ایشان بلند تر بود
و صدای بوسه هایشان لزج تر
ما گوشه هایی تاریک را برگزیدیم
در تصویری از دوزخ دانته
ما به بی چراغی برزخ رسیده بودیم
درحالیکه هنوز نقاب داشتیم
و چشم های ابستن زنان را دید می زدیم
ما هیچگاه نفهمیدیم
که بلعیده شده بودیم
و انگاه دانستیم
که آخرین یونس
بر سفره های حلب
لطیفه هایی از دریا می گفت
10
درخت چوب برمیدارد
پرنده سنگ آتشفشانی بر منقار
معادن تنپوش اهنی دارند
خاک دهن دره می کند عمیق تر
سبزه ها نفسی مسموم در سینه جمع می کنند
کلاغ ها دنبال حلقه ای از فیلم هیچکاک
شهرک ها برجک های دیدبانی شان را
شلوار ها زیپ هایشان را محکم می کنند
خوک ها
لذیذ تر می شوند
داس ها تیز تر
شاعران بلند گو هایشان را در گلو خاکروبی می کنند
من اما
کلنگ قدیمی پدربزرگ را آب می کشم
غسل می دهم
و پشت دری شکسته کمین می نشینم
تادرخت پشت پایی بزند
پرنده سنگ ولوو کند
جوب سینه خیز برود
و گلوله که خطا رفت
کاریزی بسازم از خون
بر کلاهخودی که همیشه خانه مان را نشانه گرفته است
11
فرقی نمی کند
نامی هندی داشته باشی
یا نامی عربی
اهل خلیج باشی
یا برج عاج نشین
سنگ که بر سرت بخورد
سرگیجه ای می اوری
با پشت می خوابی
و تازه می فهمی
زیر خاک ایستاده ای
جایی که هیچ دوربینی لبخندت را مصادره نمی کند
حالا
گیرم کسی آن طرف این دیئار سیمانی اشک بریزد
یا روی این گرانیت بزرگ نوشته شود
او جوانمرد بود
جوانمرگ بود
برای تو
شلیک این جمله کافیست
که کشته شد
تا درخت ها
نفس بکشند
12
جایی خواهد بود
در ناگهان آرامش
جایی که مجسمه ها به پاکی سوگند داده خواهند شد
میداین تنها نام گل ها را به خود خواهند گرفت
و باغ وحش ها
وسعتی به اندازه ی جنگل های آزاد خواهند داشت
جایی که سنگ ها را
به یادبود کوههای متلاشی در موزه ها می نهند
باغ ها را از چنگال کارخانه نجات می دهند
و بوسه را
از چشم همسایه ی پیر نابخرد
جایی که باد و پیراهن
در رقصی مدور
جهان را جایی لطیفتر می سازند
جایی ملموس تر
جایی که دست هایت
از تفنگ پاک شوند
و موزه ها هم - حتی-
به خاطر نیاورند
حادثه ی هیروشیمارا
من با صلیبی در گردن ،
مصحفی بر دست
عصایی جادویی
با کوله باری از سنگ از کوه پایین خواهم آمد
و تنها به معجزه ی بوسه ای از تو
نان و شراب خواهم بخشید
نگو که چطور
نگو که چگونه
سنگ ، قرص نانی بزرگ می شود در ماه
اشک ، خمره ای تلخ از روزگاری تلختر
روزگاری که به خم نشاندیمش
و اکنون نوبت ماست
به رنگ پیراهنت خواهم پیوست
و هر صبح
بر تپه های آزادی گوسفند خواهم چراند
 
 
  

کلمات کلیدی این مطلب :  سمیح قاسم ، مقاومت ، پیروزی ، فلسطین ، من ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/15 در ساعت : 12:23:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  3502

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیده فاطمه صداقتی نیا
1392/5/20 در ساعت : 21:31:47
دهانم جویبار خون است و نام تو
شرابی که از گلوله گذشته است
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 20 روز و - ساعت و 55 دقیقه و 00 ثانیه است همراه شماییم 461638500.890 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,793 | بازدید دیروز : 13,107 | بازدید کل : 124,461,474
logo-samandehi