ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چه چشم هاي در زنجيري

چقدر ميهماني براي مرگ
چقدر كفش هاي بي صاحب
رفتن هاي بي برنامه
دوستت دارم هاي نگفته
اين اعتقادت به فال قهوه عاقبت
در ابر و بادِ اين زندگيِ رو به مرگ
همه خاطراتمان را تلخ
همه روزهايم را سياه كرده است
چقدر شعرها كه نگفته مي ماند
هر روزِ اين عبورِ غريبانه
براي ميهمانيِ مرگِ روزانه ات
چه زخم ها كه نمي خورم
در خيال پردازيِ كودكانه ات
تا كه لكه هاي خون مرا شبيه مي كني
با روياي بي رحمانه ات ...
چه چشم هاي در زنجيري
صبرهاي اهل پرخاشي
بي هوا بريز اين اندك اندك من و مرگ را
دريا كن اين فنجان ساده را
اين لحظه لحظه شوق مُردن را
فنجانِ لبريزِ اتفاقي كن
اين خسته ترين شعر عاشقانه را
هر روز و شب
با لحن و واژه اي غمگين تر از قبل
با چشم هاي پراز خون مي نويسم

2013/08/04
02:20  

کلمات کلیدی این مطلب :  زنجير ، خون ، خاطره ، اعتقاد ، غریبانه ، میهمانی ، مرگ ، شعرسپید ، پرخاش ، فنجان ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/13 در ساعت : 18:37:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  983


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمیده میرزاد
1392/5/13 در ساعت : 20:32:47
چشم هایی در زنجیر

بسیار شاعرانه..
فهیم بخشی
1392/5/15 در ساعت : 20:28:4
دريا كن اين فنجان ساده را .....
احسنت

سلام جناب رضایی

درود بر شما

آموختم
مرضیه عاطفی
1392/5/14 در ساعت : 14:16:34
سلام بر شما
شاعرانه زیبا بود
"بي هوا بريز اين اندك اندك من و مرگ را
دريا كن اين فنجان ساده را
اين لحظه لحظه شوق مُردن را
فنجانِ لبريزِ اتفاقي كن"
در پناه نگاه خداوند، پیروز باشید
یا علی(ع)
علی اصغر اقتداری
1392/5/14 در ساعت : 1:4:24
دریا کنم این فنجان ساده را
این لحظه لحظه شوق مردن را
فنجان لبریز اتفاقی کن
.....
درود بر شما
نغمه مستشارنظامی
1392/5/14 در ساعت : 10:26:16
زیبا بود سپاس .نمی دانم چرا طرح ها و کوتاه سروده هایتان را دوست تر می دارم البته
بازدید امروز : 17,013 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,181,324
logo-samandehi