ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



(( دعــوت ))

((بســـــــم الله الرحـــــمن الرحــــــــــیم))
 
شعروقتی برای دوریِ توست
غــــزل ازاشتیـــــاق می افتد
بغض شاعــرکه منفجر بشود
مثـــنوی اتفّـــــــاق می افتد
 

شانه ات رابه گریه ام بسپار
گوش کن شعرهای خیـــسم را
گرچه تو ناشنیــــده میخوانی
نامه هایی که می نویــسم را
 

غیرحســـرت چه واژه ای دارم
که بخواهم چکــامــه بنویـــسم
پیش ازاین هم نوشته بودند،آه!
شرم دارم که نــامــه بنویـــسم
 

چه بگویم؟بگویم از شهـــری
که سراپا جزام و طاعــون است
اززمیــنی که لال مانده،ولی
"مثــنوی مثــنوی دلش خــون است"1
 

بنویسم که خانه هامان را
در دلِ گــردبــاد می سازیم
ریه های زمینمان به درَک!
از درختـان مــداد می سازیم
 

بنویسم که قهــرمان هامان
همه ازترسِ دشـــنه می میرند
کــربلا را دوباره می سازند
کودکـانی که تشــنه می میـــرند


 
 
خوابـمان برده بود وقتـی که
آســمان تیره شد،عـــذاب آورد
جنـــگ آنقدر شد صمیمی که
"تانــک هارا به تخت خواب آورد"*2
 

رعدوبرقی شبیه سایه گذشت
باغ هامان بدون میـــوه شدند
بوی خمـپاره در هـوا پیــچید
نوعروسانِ شهر بیـــوه شدند!
 

بــرف بی رحم و بی امان بارید
چــشمه ها کوه یــخ به بارآورد
نانمان را بـهــار آجـر کرد
بــذر گندم ملــخ به بار آورد
 

نســل اسطوره مُرد وقتی که
هرپدرمُرده ای سیــاوش شد
یک شب از بوی دود فهمیدیم
خانه ها مان خوراکِ آتــش شد
 

بایداز ترسِ دردِ کهــنه شدن
زخم را تــازه تــازه بشماریم
بی سؤال و جواب بنشینیم
تا قــیامــت جنــازه بشماریم
 

شک ندارم به این حقیقتِ محض
که تو روزی قیــام خواهی کرد
گــل به جای گــلوله خواهی کاشت
جــنگ ها را تمــام خواهی کرد
 

زندگی پرتــگاه موهومی است
کاش پیش از سقــوطمان برسی
وقت فریــاد می رسنداینجا
تــوبه داد سکــوتمان برسی
 

قدمی رنجه کن که با نفست
جان بگیریم وپرشکــوفه شویم
وبدان هرزمان که لازم شد
مستعدیم اهلِ کــــوفه شویم
 

پرچــمت را نیاور آقــا،ما
پرچمی بادخــورده می خواهیم
روسیاهم،ولی چه بایدکرد
قهــرمانانِ مــرده می خواهیم
 

دعوتت کرده ام به جایی که
آســمان را پرنــده ها کشتند
نامه را پاره کن که جدّت را
خودِ دعوت کنــنده ها کشتند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.مصرعی وام گرفته شده ازآقای حسـن دلــبری

2. این مصرع با الهام از پاره ای از شعر دلنشین آقای گروس عبدالملکیان سرده شده است؛ 


دراز کشیـده ام
                              زنم شعری از جنگ می خواند
                                                                   همین مانده بود
                          تانـک ها به تخت خواب بیایند...


                    ((لحـظه لحـظه هایــتان لبریـــز عطــراســتجابــت))
کلمات کلیدی این مطلب :  شعــروقتی برای دوری توست ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/11 در ساعت : 17:39:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  1007


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

غلامحسین شیری
1392/5/11 در ساعت : 18:4:9
احسنت بسیار عالی
موفق باشید
حمیده سادات غفوریان
1392/5/11 در ساعت : 18:9:32
درود آقای شیری
سپاس از حضور شما.

((برقـــرارباشیـــد))
یاسمین صباغیان طوسی
1392/5/11 در ساعت : 20:15:44
خیلی عالی
مخصوصا بند آخر!
سلام :)
حمیده سادات غفوریان
1392/5/11 در ساعت : 20:19:26
سلام یاسمین عزیز
خوشحالم دردنوشته ی من به دلت نشسته :-)
ممنونم از حضورت دوست من.
((شادمــانی نصیــبتان))
علی نظری سرمازه
1392/5/12 در ساعت : 2:5:57
درودشاعرگرامی.زیباترازاین شدن محال است...
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 18:1:17
سلام آقای نظری
زیباترازاین نگاه مهربان شماست.
سپاس از حضورتان.
(( آرامــش نصیــبتان))
مجید هادوی
1392/5/11 در ساعت : 19:58:14
سلام
خیلی زیبا بود، خیلی ممنونم
انشالله بیشتر از شما بخوانیم
جسارتا معنی این بند را نفهمیدم
بایداز ترسِ دردِ کهــنه شدن

زخم را تــازه تــازه بشماریم

بی سؤال و جواب بنشینیم

تا قــیامــت جنــازه بشماریم

اگر توضیح بدهید ممنون می شوم
التماس دعا
حمیده سادات غفوریان
1392/5/11 در ساعت : 20:21:59
درود آقای هادوی
خوشحالم که شعر من مورد پسندتون قرار گرفته.
درخصوص بند مورد اشاره تون با عرض پوزش من نمیتونم توضیحی بدم ولی اگر دوستان دیگه متوجه مفهوم مورد نظر شاعر شدند ممنون میشم توضیح مختصری بدن. البته این احتمال هم وجود داره که تالیف من دچار مشکل باشه :-)
متشکرم از حضورپرمهـرشما.
((آغــوش پروردگار سرپنــاهـتان))
مرضیه عاطفی
1392/5/12 در ساعت : 1:43:42
سلام حمیده سادات عزیزم
آفرین به شاعریت
خیلی زیبا سرودی
"دعوتت کرده ام به جایی که
آســمان را پرنــده ها کشتند
نامه را پاره کن که جدّت را
خودِ دعوت کنــنده ها کشتند"
حسن ختام شعر عالیه!
در پناه خداوند بنده نواز، شاعرانه باشی!
یا علی(ع)
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 18:2:53
سلام مرضیه ی گرامی
متشکرم دوست خوبم زیبایی از نگاه شماست.
ممنونم که از مهربانی وجودت بهرهمندم کردی.
((عاقبــت بخیــرباشیــد))
سعید تاج محمدی
1392/5/11 در ساعت : 19:40:4
سلام
اسم شعر رو که دیدم دوست داشتم این شعر باشه که بود
بیت دوم این شعر خیلی خوب بود از همون روز مهر و ماه تو ذهنم هست.

خواندن چندباره ی این شعرقند مکرر بود
تو این سایت بیشتر بیاین
حمیده سادات غفوریان
1392/5/11 در ساعت : 19:56:39
سلام آقای تاج محمــّدی
طاعات و عبادات قبول باشه انشاءالله.
نظر لطف شماست هرچی بوده از برکت نام آقا امام زمان (عج) بوده ومن کمترین سهمی در زیبایی های این اثر ندارم وتنها مسئول کاستی های شعرم.
ممنونم از حضورارزشـمند شما.

(( لحـظه لحـظه هایـتان لبریــز عطــراستــجـابــت))
زهرا شعبانی
1392/5/11 در ساعت : 22:21:43
سلام دوست شاعرم
شعر خوبیه فقط بند سیزدهم (وقت فریاد می رسند اینجا) فعل می رسند به کی برمی گرده؟!
و (تو به داد سکوتمان برسی) برای من جمله ی نامفهومی بود. منظورتون اینه که تو (باید) به داد سکوتمان برسی؟!
اگه لطف کنید و یه توضیح کوتاه بدید ممنون می شم...
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 17:58:26
سلام زهــرای عزیزم
متشکرم. میدونید که شاعر نباید درمورد اثرش توضیح بده دوست خوبم اما به خاطر اینکه فرمایش شما شهیدنشه عرض می کنم که در "وقت فریاد می رسند اینجا" فاعل در ضمیر متصل به فعل مستتره، وقتی میگیم میریند یعنی آنها می رسند و فکر نمی کنم لزومی وجود داشته باشه که این آنهارو به با ذکر جرئیات مشخص کنیم چون میتونه چون منظور یک قشر خاص نیست درواقع تمام مردم جامعه منظور بوده. در مورد "توبه داد سکوتمان برسی" سعی کردم یک پارادوکس مفهومی ایجاد کنم برای توضیح به این بیت بسنده میکنم و گمان نمی کنم جمله بدون قید باید هم بی معنی باشه. البته ممکنه ضعف دراثرمن باشه
. :-)
ممنونم از حضور وتامــل شما.
(( دعــاهــایــتان مســتجاب))
محمدرضا محمدی شیدا
1392/5/13 در ساعت : 3:33:40
سلام و عرض ارادت
لذت نام گلیست که از باغ شعر شما چیده ام

پاینده باشید

به دفتر اشعار من دعوتید:kelkezarrin.ir
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 18:0:24
درود جناب محمّدی
خوشحالم که جنس درد من رو درک کردید.
دراولین فرصت مهمانتان خواهم شد انشاءالله.
ممنونم از حضورتان.
((سربلنـــد باشیــد))
علی اصغر اقتداری
1392/5/11 در ساعت : 18:23:56
شعر زیبا ودرد مندانه ای است که از کوچه وبازار امروز زندگی ما سر بر آورده وزخم های دلش را به تماشا گذاشته است اما شعر می بایست پس از جنگ هارا تمام خواهی کرد پایان می یافت وبقیه در یک شعر مستقل دیگر آورده می شد


کودکانی """"""""""که""""""""""""""""تشنه می میرند
بیت 12 که کم دارد
درود بر شما
حمیده سادات غفوریان
1392/5/11 در ساعت : 19:13:15
سلام جناب اقتداری
متشکرم از حسن نظر شما نسبت به شعرمن. قطعا روی دیدگاه شما تامل می کنم. بله درسته موقع تایپ یک "که" جا افتاده.
ممنونم از حضورارزشمنــد شما.
((دعــاهــایــتان مســتجاب))
محمد جواد خراشادی زاده
1392/5/11 در ساعت : 21:39:32
گل به جای گلوله خواهی کاشت...
...
سلام و عرض ادب.
خوشحالم از دیدارتان در پارسی زبانان...
خوش آمدید.
موفق باشید.
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 17:49:54
سلام آقای خراشادی زاده
من هم از دیدارتون دراین محفل خوشحالم.
ممنونم از حضورپرمهـرشما.
((برقـــرارباشیـــد))
امین نوراللهی (فریاد)
1392/5/12 در ساعت : 11:51:29
شک ندارم به این حقیقتِ محض
که تو روزی قیــام خواهی کرد
گــل به جای گــلوله خواهی کاشت
جــنگ ها را تمــام خواهی کرد

احسنت
حمیده سادات غفوریان
1392/5/15 در ساعت : 18:4:12
سلام آقای نوراللهی
متشکرم از حضور پرمهرشما.
((مســتدام باشیــد))
بازدید امروز : 24,148 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,245,355
logo-samandehi