« وطن »
مــــادر قـــديسه ها ، بـــــانوي زيتـون چشمهات
اي پريشان گيسوانت ، اي كه دل خون چشمهات
سرزمین ســـــالهاي بـــــي كسي هـــــاي زمين
عـــــشق منــظور همه ، ليلا و مجنون چشمهات
سالها دارند مي چرخند و مي چرخند و مي ...!
بــــرخلاف قاعده ، برعكس قــانون چشمهات
هـــــيچ سقفي نيست ، زيــربارش باران سرب
ايـــن سو و آن ســو گريزانند اكنون چشمهات
كـــــاش محض اين همه آهي كه داري ،لااقل
بغض هايت را شبي مي ريخت بيرون چشمهات
خــــواب ديـــدم باز جمع و جور گرديدي وطن
نيــل لبهاي تو را آورد و كـــــارون چشمهات
تاریخ ارسال :
1392/5/9 در ساعت : 3:2:50
| تعداد مشاهده این شعر :
785
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.