شب قدر.💖ء💖
	💖ء💖
	یار می خواست شبی ساز و نوایی بکند.
	عاشقی کو که  به این شیوه صفایی بکند.
	💖ء💖
	ماهرویی که رضایش نه به این آسانی است.
	از سر مـــهــــر بر آمــــد  که  و فــا یی  بکند.
	💖ء💖
	کیست لایق که شب قدر به بزم عشاق.
	جرعه ای سر بکشد  ،عـــزم لقایی بکند.
	💖ء💖
	جلوه ای کرده همه محو تماشای رخش
	بندگی را نــســزد  تـــا من و مایی بکند
	💖ء💖
	بگذر از خویـــش بیا جانب گلـــزار ادب 
	تا مگر خواجه کَـــــرم کرده دعایی بکند
	💖ء💖
	آنکه فرخنده شبش خواند چه خوش می دانست 
	می شود خاک به یک غـــمـــزه طلایی بکند
	💖ء💖
	کاروان می گذرد هر که شــــده خسته راه.
	خویش را شیفتـــۀ  بانگ  درایی بکـــنــد.
	💖ء💖
	وقت آن است حبیب آید وبرجای طـــبـــیب.
	جان بیمار به یک عشوه دوایی بکـــنــد.
	💖ء💖
	آسمان است مکلف که ببارد رحـــمــــت .
	آدمی  را  نـــســـزد  چون و چرایی بکند.
	💖ء💖
	هر که یک جرعه بنوشد زمی  امشب او
	کی تواند که دمی فـــکـــر  جدایی بکند.
	💖ء💖
	مصلحت نیست که دردشت بلا گمشده ای 
	گوش  دل  بسته  ز  آوای  رسایی بکند
	💖ء💖
	هر کسی از سر اخلاص  بنوشد جامی .
	سیر در مرحله شــأن و صــفــایی بکند.
	💖ء💖