سلام آقای فرزه ی عزیز
مطلب خوبی ست هرچند با زحمت خوانده می شد فکر می کنم اگر با فونت 22 دفتر شعرتان مطالب و اشعارتان را ثبت کنید به راحتی خوانده خواهد شد.اما عزیز دلم با این همه کراماتی که از حضرت حافظ بیان کردی و با توجه به برخی غزل های او که خود با صراحت به بیان چگونگی دست یافتن به این شهد و شکر و نفاب افکنی از رخ اندیشه و .... می پردازد . نسبت رند شرابخواره به ایشان دون شأن حضرتش و جفا در حق اوست حتی اگر به منزله ی تجاهل العارف باشد .
موفق باشید .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام استاد پورکریمی
پس از خواندن متن شما در اینترنت سرچ کردم و به مطلب جالبی برخورد کردم که ایضا می نگارم:
حافظ قبل از اینکه شاعر باشد حافظ قرآن و مفسر و روحانی بوده است و به قول محمد گلندام درس کشاف زمخشری می گفته است ، ابیات بسیاری هم از خود دیوان حافظ بر این گواهی دارد از جمله : « زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد / لطایف حکمی با نکات قرآنی - صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هر چه کرد همه از دولت قرآن کردم - عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت - و . . . » توصیفاتی در قرآن مجید راجع به شراب بهشتی دارد از قبیل : طعم کافور دارد« اِنّ الابرارَ یَشربونَ مِن کأسٍ کان مزاجُها کافوراً » آیه 5 سوره انسان ، با مشک سربسته شده «یُسقَونَ مِنْ رحیقٍ مختوم ۞ خِتامُهُ مِسکٌ . . » مطففین آیه 25 و 26 ، ترکیب آن از عالم بالاست « مزاجُهُ مِن تَسنیمٍ » مطففین 26 ، طعم زنجبیل دارد «مِزاجُها زنجبیلاً» انسان 17 ، مانند چشمه جوشان است و آن چشمه سلسبیل نام دارد «عَیناً فیها تُسمّی سلسبیلاً» انسان 18 ، پاک و زلال است «وَ سَقَیهُم ربُّهُم شراباً طَهوراً»انسان 21 ، گوارا و لذت بخش است «یُطافُ عَلَیهِم بِکَأسٍ مِن مَعین ٍ بَیضاءَ لذّةٍ للشّاربین ّ» صافات 44 و 45 ، خماری و سر درد ندارد «لا یُصدّعونَ عنها و لا یُنزَفونَ» واقعه 19 ، جامهای بهشتی سرشار و لبریز است « وَ کأساً دِهاقاً » شرابهای بهشتی با این مشخصات است .
جناب خرمشاهی شراب های حافظ را به سه دسته تقسیم کرده ؛ انگوری ، عرفانی و ادبی ، اما نظر دیگری هم هست که شراب در دیوان حافظ غالباً توصیف شراب های قرآنی و بهشتی و عرفانی با آرایه های لطیف ادبی و تغزلی با سبک و سیاق و ادا و اطوار باده نوشان انگوری است وگرنه حافظ شراب انگوری ندارد بلکه از آن پروا هم دارد چه خواسته که نوشیده باشد « مستی عشق نیست در سر تو / رو که تو مست آب انگوری - شرابی بی خمارم بخش یا رب / که در وی هیچ درد سر نباشد (لا یصدعون عنها و لا ینزفون ) - و . . . »
ستیغ سخن
http://farhangsara-mardani.blogfa.com/post-26.aspx