بار دگر تمام جهان را خزان گرفت
	از داغ کربلا دل صاحب دلان گرفت
	 
	از کوهسار عشق، صدا می چکد مدام
	غوغای یا حسین زمین و زمان گرفت
	 
	آن ظهر ناگزیر، زمین نیز گریه کرد
	از غربت همیشه ی تو آسمان گرفت
	 
	حلقوم حق نوای شهیدان، ز خون دل
	بر ظلم حمله کرد و سنان و کمان گرفت
	 
	ای چاره ساز درد و بلا، دست مان بگیر
	بی تو کجا، جلوی یزیدان، توان گرفت
	 
	قلبم اگرچه رنج و ملامت کشیده بود
	امّا ز ورد نام تو آرام جان گرفت
	 
	می خواستم غزل بسرایم، دلم شکست
	رفتم زسوگ مرثیه گویم، زبان گرفت
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/3/4   در ساعت   :    4:55:54
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1215
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.