بمناسبت وفات حضرت خدیجه(س)
آسمان در غم و اندوه پیمبر می سوخت
مویه می کرد زمین ومه واختر می سوخت
سال حزن آمده یاران همگی رفته و مرد
سینه اش بود اوجاقی که مکرر می سوخت
گاهی از واقعه ی هجرت جانکاه عمو
گاهی ازمحنت کوچیدن همسر می سوخت
رخت می بست سپیدار بلند ایمان
در غم رفتن او سرو و صنوبر می سوخت
او دلی داشت به اندازه اندوه نبی
که شب و روز بر احوال پیمبر می سوخت
گویی آن روز در آئینه ی اوهام زمان
پشت در دختری ازرفتن مادر می سوخت
مرد با آن عظمت حس غریبی را داشت
که در این کوره غم بی کس و یاور می سوخت
می گذشت از نظرش خاطره های خوش وصل
می گرفت آتش غم سوختن از سر، می سوخت
دمبدم اشگ غم از ابر نگاهش می ریخت
غسل می داد بر آن جسم مطهرمی سوخت
اونخستین زن از این سلسله ی پاکان بود
که چو پروانه براتش زد وباگرمی سوخت
درد دین داشت که از مکنت و جاهش بگذشت
درد دین داشت که با دیدن دلبر می سوخت
شعر:علی شهودی
28تیرماه 1392 مصادف با 10 رمضان سالروز وفات حضرت خدیجه (س)
تاریخ ارسال :
1392/4/29 در ساعت : 21:59:3
| تعداد مشاهده این شعر :
1064
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.