دلم سنگینه، بغضم وا نمیشه 
	عجب حال و هوایی دارم امشب 
	اگه این بغض زخمی پا بگیره 
	خدا می دونه بد می بارم امشب
	
	 
	دلم سنگینه، دارم کم میارم
	خدایا ! این چه باریه رو دوشم؟ 
	دلم می ترسه از این بی جوابی
	نیگام کن تا دوباره زیر و رو شم
	 
	 
	نیگام کن تا که چشمام گُر بگیره 
	نیگام کن تا تن و جونم بلرزه 
	تو این یلدای قلبم پا بذار تا 
	یخ سرد زمستونم بلرزه 
	 
	 
	دلم عمریه دنبال بهونه ست
	نیگام کن تا دلم زیر و زبر شه
	تو این شب ها بذار بارون بگیره
	بذار ابرای بغضم بارور شه
	 
	 
	من و هرچی که تو سفره م بذاری
	بسوزونم، بخشکونم، ترم کن
	بذار از حسّ تو لبریز باشم
	تو جونم باش و واویلاترم کن
	 
	 
	تو جونم باش ، باید جون بگیرم
	باید این دردو پشت سر بذارم 
	تنم لبریز زخمای عمیقه 
	بذا رو دامن تو سر بذارم
	 
	  
	بذار رو دامنت آروم بگیرم
	چه حس دلنشین و آشنایی
	دلم آروم می گیره زیر سایه ت
	چه می چسبه دم خونه ت گدایی 
	 
	 
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1392/4/28   در ساعت   :    13:21:56
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1062
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.