سلام بر شاعر محترم
برجسته كردن يك معضل اجتماعي در شعر آن هم اين قدر مستقيم و و اضح چه دردي را دوا مي كند مطلب بالا ارزش شاعرانه ي چنداني كه ندارد بماند
حتي در حيطه ي نقد اجتماعي نيز ناتوان است كلي گويي و حرف ها ي بدون مقياس و بي در دروازه همه و همه ي اين متن را تشكيل ميدهد
هشتاد هزار زن بد كار يعني يك دولت بي فكر مسوولين بي توجه
جناب شاعر از روي چه سند و مدركي حكم صادر مي فرماييد كه دولت نسبت به قضيه بي فكر بود ه است و اصلا ايا حل تمام معضلات اجتماعي از دست دولت بر مي ايد
سطحي نگري و تناقض در شعر بيداد مي كند در جايي شاعر ناله سر مي دهد كه هشتاد هزار زن بد كار در شهر زندگي مي كند و بعد هم بغض و غيرت ملت را ستايش مي كند در صورتيكه تمام عناصر يك معضل اجتماعي از درون همين ملت رشد مي كند
جناب شاعر عزيز نشستن بر روي منبر واويلا كه چنين است و چنان است دردي را دوا نمي كند من تو او ما شما ايشان همه در ايجاد يك نا گواري اجتماعي به يك اندازه مقصريم نمي تواند شاعر امروز خودش را جدا و منزه از اجتماع بداند و فرياد وا دردا سر دهد عرصه بررسي مسايل اجتماعي عرصه تعقل است و نه احساس احساسي كه جنايت جنايتكاراني مثل سعيد حنايي را ميخواهد توجيه كند