سلام دوست عزیزم غزل دلنشینی ست عیدت مبارک و دلت شاد باد انشاالله...
مرضیه عاطفی
1392/4/4 در ساعت : 12:16:37
سلام بر دوست خوبم
متشکرم که خواندید
عید بر شما هم مبارکباد
|
|
کـمر خـم شد به جان مادرم این روز ها !! - آری چه سنگین می شود در آین اواخر بار چـشمانت ************** سلام حضرت شاعر - ------------ خیلی عالی بود
مرضیه عاطفی
1392/4/5 در ساعت : 12:24:59
سلام جناب نجف آبادی سپاس فراوان از توجه تان
|
|
سلام خانم عاطفی گرامی غزلی زیبا ودلنشین سروده اید .احسنت سرافرازباشید
مرضیه عاطفی
1392/4/4 در ساعت : 12:15:47
سلام بر شما
سپاسگزارم
نظر لطف شماست
|
|
سلام خانم عاطفی این غزل شماهم چون دیگر کار هایتان زیبا بود واین بیت آفرین مرا بیشتر بر انگیخت چنین حس می کنم انگار دورم می زنی داری واین کاری که بر می آید از پرگار چشمانت واین پزرگار چقدر به جانشسته
مرضیه عاطفی
1392/4/5 در ساعت : 12:27:16
سلام جناب اقتداری
از حسن توجه تان بسیار متشکرم
پاینده باشید
|
|
سلام مرضیه جان بسیار زیبا... من هم یک غزل با این قافیه وردیف دارم. به گمانم سال 76 بود دوران جوانی با شور عاشقانه سرودم.. بیا که گشته دلم بیقرار چشمانت بیا که غنچه دهم در بهار چشمانت به یاد سبز توام ای همیشۀ غزلم خیال هر نگهت یادگار چشمانت و..... غزل شما هم بسیار زیبا وفاخر است
مرضیه عاطفی
1392/4/4 در ساعت : 12:15:1
سلام حمیده جان
ممنون عزیزم
چه اتفاق شاعرانه ی جالبی
در پناه خدای یگانه باشی
|
|
لذت بردم خانم عاطفی... ممنون
مرضیه عاطفی
1392/4/5 در ساعت : 12:25:48
نظر لطف جنابعالیست
ممنون که خواندید
|
|