سید علی اصغر موسوی
1392/3/24 در ساعت : 2:28:52
سلام برشما
اسعدالله ایامکم
از حسن توجه تان سپاسگزارم
حقیر معمولا در غزل ها برای انتقال حس بیشتر از اوزانی استفاده می کنم که شایسته ی همان مناسبت باشد.
اگر انتقال دهنده شادی است ، از اوزان فرح بخش همچون : رمل مخبون و مضارع (دوری و معمولی) متقارب مقصور و یا از مجتث و خفیف مخبون و یا همین وزن "منسرح مطوی" استفاده می کنم و اگر برای مرثیه باشد، معمولا :از رمل محذوف ، یا هزج و یا رجز مثمن سالم استفاده می کنم. این در زمانی است که شعر را "می . سازم" و نه اینکه شعر به من "الهام" شده است ؛چون اشعار الهامی نا خودآگاه همراه با اوزان مرتبط با منبع الهامی به ذهن وارد می شوند.
همانطور که عزیزارجمند جناب ضیایی (زیدعزه) نیز به ثقالت وزن رمل مخبون درشعر قبل اشاره کرده بودند.
دراین غزل خواسته ام که ضمن رعایت ریتم وزن ، بلاغت را هم دخیل نمایم که ضمن
انتقال مفاهیم دینی برای مخاطب ملال آور و خسته کنند نباشد.
البته بیشتر ین اشعار دوری مولانا در بحر: رجز مطوی مخبون است
؟!هین کژو راست می روی باز چه خورده ای بگو
مست و خراب می روی کوچه به کوچه کو به کو
***
به قول ما "قمی ها" جزاک الله!
شما هم زیبا نقد می کنید
خدا خیرتان دهد
جناب آقای"" ضیایی "" هم از " خودمان" است و فردی با معلومات بخصوص در تحلیل هنرهای مدرن .
و سزاوار است که به حلقه ی" احباب "درآید.
"حیف است به کوی "اغیار حوالتش دهیم
چندی نگذرد که "ملاحت بیان" آشکار کرده ؛ دل محبوبان "شکار" کند!
بالاخره در عالم سیر و سلوک اتفاق می افتد که سالکان با همرهان سر ناسازگاری بگذارند ؛ ولی : یوسف گمگشته بازآید به کنعان ، غم مخور!
***
بسیار بسیار سپاسگزارم از تشریف و تشویق تان
یا حق