سلام استاد موسوی... غزل های بسیار زیبایی خواندم و آموختم... ساق اولاسوز اوستاد... زنده باشید.
سید علی اصغر موسوی
1392/3/15 در ساعت : 2:53:47
جناب شکری معزز
عظم الله اجورنا و اجورکم
حق سنه پناه السون
چوخ ممنون
حتما مقاله باره سینده بعدا عرض ایلرم
التماس دعا
|
|
درود بر استاد عزیز بسیار زیبا،قلمتان در راه حق انشالله.
سید علی اصغر موسوی
1392/3/16 در ساعت : 3:30:5
سلام علیکم
سپاس از محبتتان
موفق باشید
|
|
سلام بر شما سید عالیقدر جناب استاد موسوی شاعر فرهیخته اندیشمند و محقق در مکتب شعر دینی ای هفتمین جهت، جهت خارج از فنا صدها جهت به سمت تو پیوسته از بقا... هر سه اثر ماندگار و تاثیرگذار است مستفیض شدم در پناه حضرت حق سلامت و پایدار بمانید التماس دعا
سید علی اصغر موسوی
1392/3/15 در ساعت : 2:48:28
استاد جندقی معزز سلام علیکم عظم الله اجورنا و اجورکم سپاس از محبتتان که همیشه آکنده از حسن نظراست امیدوارم لیاقت این تمجیددرمن بوده باشد! گرچه کریمان را حسن نظر بالذات است. حق نگهدارتان
|
|
با سلام و ادب مانند همیشه شعرهای بسیار زیبایی از شما خواندم! بویژه ابیات زیر فوق العاده اند: رونق فرونهاد نوای هزارها هر جا قنوت دست تو بگرفت ربّنا *** آتش نشانده بر دل، اندوه تو شبانه می سوزد اشکهایم، زین داغ عاشقانه *** فصل بیداری خدایا، چشمهامان را مبند کاروان با غفلتی، در خواب میماند به جا بعد از این در خاطر هر شب شکن، تا صبح وصل آسمانی تا ابد مهتاب، میماند به جا سلامت باشید والسلام و با احترام
سید علی اصغر موسوی
1392/3/19 در ساعت : 2:11:16
سلام
اهلا و سهلا
خوشحالم که بازهم شما را در سایت می بینم
امیدوارم مثل همیشه موفق و پیروز باشید
یا حق
|
|
سلام استاد سید موسوی
به حق که نیکو سرودید غزل ارادتمندی تان را
ماجور همیشه ی نگاهشان باشید.
یا علی(ع)
سید علی اصغر موسوی
1392/3/15 در ساعت : 17:3:34
سلام علیکم
عظم الله اجورنا و اجورکم
سپاس از بذل توجه تان
درپناه حق باشید
|
|
زندان خسته از شب، زنجیر گشته خونین دارد حکایتی تلخ، از خشم تازیانه تسبیح می شمارد در داغ تو دل من یا می دهد تسلّی، این اشک دانه دانه
سید علی اصغر موسوی
1392/3/15 در ساعت : 2:47:30
عزیز گرانمایه سلام علیکم عظم الله اجورنا و اجورکم سپاس از محبتتان که همشه شرمنده ام می کنید حق یاورتان باد
|
|
سلام جناب موسوی عزیز! باز هم بادست پُر و باسه غزل شیوا آمده اید. غزل های جهت دار ودرمندانه از غربت امام کاظم (ع)وغم نامه ای در سوگ حضرت امام(ره) از ابتدا تا انتهایش را خواندم ولذت بر دم. فقط یک سوال: گاهی به فکر بغداد گاهی غم شکنجه ست گاهی به فکر داغت در خون زده جوانه چه چیز در خون جوانه زده است ؟ فکر داغت؟ پس چرا گاهی به فکر داغت ؟ این به در این میانه چه کاربردی دارد ؟ برای بنده روشن بفر مایید
سید علی اصغر موسوی
1392/3/16 در ساعت : 3:44:7
سلام بر جناب اقتداری معزز عظم الله اجورکم ** استاد گرانمایه این شعر در حقیقت فقط برای نجوایی در داغ شهادت ایشان سروده شده و هرم موسیقاییش بیش بیشتر در نظر بوده تا ساختار فنی اش ! این ابیات تقریبا {حدیث نفس }در شرح سوگ و داغ مولاست و از بیت ماقبل (همین بیت از کاظمین تاقم) شروع می شود: مولا به ناله سوگند! مولا به مویههایم! پروانهی غزل هم گم کرده آشیانه از کاظمین تا قم، پیچیده عطر یادت :در گوشه گوشهی دل، پیوسته عاشقانه گاهی به فکر بغداد، گاهی غم شکنجه ست گاهی به فکر داغت، در خون زده جوانه *** در حقیقت مرور عطر یاد حضرت در {دل} است و از ذهن گذراندن وقایع بغداد و شکنجه از سویی و از سوی دیگر،درخون جوانه زدن و حالت سم در خون حضرت را ، با خون دلم(دلخونی ام ) خواستم تداعی کرده باشد. (چون خودم هم در قم زندگی می کنم و با ایهام به کار برده ام ) به زبانی دیگر : می خواستم دست و پا زدن {{دل }}در غم حضرت (ع) را بگویم. امیدوارم توانسته باشم از عهده ی پاسخ برآیم. سپاسگزارم از توجه تان حق یارتان
|
|