اخگرِ زرین خیالت...
در گیرِ توام، باد شو، از شاخه بچینم
بارانِ عطشناکترین دشتِ زمینم
امشب ،غزل و اخگر زرین خیالت
آتش زده بر خرمن اندیشه و دینم
گه دلخوش ناز تو و گه خستۀ قهرت
مدهوش توام من ،چه چنانم ، چه چنینم
تا کی گذر ثانیه را باز به تکرار
با دوری تصویر چو ماهِ تو ببینم
((تا کی به تمنای وصال تو، یگانه))
در فصل غم وغربت ِ پاییز نشینم
پرواز کنم ، تا افق سبز نگاهت
آغوش تجلیِ تو فردوسِ بَرینم
تو شیر وشکرهستی ومن قهوۀ تلخم
فنجان من ولطف تو ای خوب ترینم
سی ام .می.2013...نروژ
تاریخ ارسال :
1392/3/9 در ساعت : 23:24:20
| تعداد مشاهده این شعر :
659
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.