ازحدومرز باورم باخنده رد شد
برساقه و گلبرگ احساسم لگدشد
مشهور بود او جزتبسم را نداند
تالج کند بامن،اخم را هم بلدشد
درداستانهاعاشقی را خوانده بودم
چشمان او آغاز عشقی مستندشد
من هرچه کردم راه درقلبش نبردم
برقلبم،اشک و آه و اشعارم مددشد
ازآب میترسیدم و ازحرف مردم
دل را به دریا تا زدم ،برحرف سد شد
آدم که برروی زمین افتاد غمگین
باعشق حوا،جنت او را مسترد شد
چون پاک بازی کرده ام در عشق ورزی
بی فکر برد و باخت ،عشقم بی عددشد
درروزهای عاشقی دلشادم از عشق
باآنکه احوالم(قمرعقرب)رصدشد
((م-زکی زاده28/2/92))
تاریخ ارسال :
1392/2/29 در ساعت : 17:37:35
| تعداد مشاهده این شعر :
726
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.