دلم سنگینه، بغضم وا نمیشه 
	عجب حال و هوایی دارم امشب 
	اگه این بغض زخمی پا بگیره
	خدا می دونه بد می بارم امشب 
	 
	دلم سنگینه، دارم کم میارم 
	خدایا ! این چه باریه رو دوشم؟ 
	دلم می ترسه از این بی جوابی 
	نیگام کن تا دوباره زیر و رو شم 
	  
	نیگام کن تا که چشمام گُر بگیره 
	نیگام کن تا تن و جونم بلرزه 
	تو این یلدای قلبم پا بذا تا 
	یخ سرد زمستونم بلرزه
	   
	دلم عمریه دنبال بهونه ست 
	نیگام کن تا دلم زیر و زبر شه 
	تو این شب ها بذار بارون بگیره 
	بذار ابرای بغضم بارور شه 
	 
	من و هرچی که تو سفره م بذاری 
	بسوزونم، بخشکونم، ترم کن 
	بذار از حسّ تو لبریز باشم 
	تو جونم باش و واویلاترم کن
	   
	تو جونم باش ، باید جون بگیرم 
	باید این دردو پشت سر بذارم 
	تنم لبریز زخمای عمیقه 
	بذا رو دامن تو سر بذارم 
	 
	بذا رو دامنت آروم بگیرم 
	چه حس دلنشین و آشنایی 
	دلم آروم می گیره زیر سایه ت 
	چه می چسبه دم خونه ت گدایی 
	 
	 
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1392/2/27   در ساعت   :    0:40:22
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
756
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.