ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هیچ روزی مثل این روزی که می بینی...!

هیچ روزی مثل این روزی که می بینی کسالت بار نیست!
مثل بعد از ظهر تابستان کسی در شهر ما بیدار نیست!
شهر زیبایی که گل را آسمانی کرد و دل را بی قرار
خسته شد از ایل لجبازی که نام اش هم بجز تاتار نیست!
لاله ای دلخسته را دیدی اگر با زخم دل گلخنده داشت
چون شهیدان آتشی دارد نهان، چشمی بر آن هشیار نیست
تب نمی داند که آتش از کدامین دل پریشان می شود
از پریشانی، سخن سربسته باید، مدعی عیار نیست!
مشی و مشیانه همان خورشید و ماه اند در روایت های دیر
این که می بینی چنین بی شرم، جز سودابه ای بدکار نیست!
ناستوده همچو مکبث مانده در اوهام اهریمن هنوز
عاقبت در دفترش ننگی بجز مرگی یهودا وار نیست
رستم اینجا سینه اش زخمی ترین زخمی، نگاه اش پر ز درد
خنجری در دست این تورانیان دیدم، هلا! پندار نیست
خانه ی آتشفشان را داغ چشمی هر زمان می پرورد
آنچه می بینی بجز یوسف در این بازارها، دلدار نیست
گر چه از دل خوانده ام در نه و چل سالی که می دانی و رفت
راه سختی مانده تا چشمان لیلی، نازنین! هموار نیست
شک نکن ای دل که از تلبیس اهریمن و مُشتی خود پرست
هیچ روزی مثل این روزی که می بینی کسالت بار نیست!
                                                           ششم اسفند ماه نود و یک

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/5 در ساعت : 21:25:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  1357


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/2/6 در ساعت : 1:26:13
درود استاد
بسیار زیبا و فاخر سرودید
ماندگار باشید
________________________
درود بر سرکار خانم دکتر صفایی گرامی
سپاسگزارم از لطف و مبحت تان.
برقرار باشید
محمد شکری فرد
1392/2/5 در ساعت : 21:47:3
سلام استاد نبوی...امیدوارم حالتان خوب باشد.غزل بسیار زیبایی بود...وزن جالبی داشت.تا به حال در این وزن شعر نخوانده بودم.

آموختم...

زنده باشید.
________________________________
درود بر جناب شکری فرد گرامی
از لطف حضور و محبت تان سپاسگزارم.
سربلند باشید
ایمان کریمی
1392/2/5 در ساعت : 22:49:19
سلام
خواندم و آموختم استاد
قلمتون مانا ، سایه تون مستدام
________________________
درود بر جناب ایمانی گرامی
سپاسگزارم از لطف و محبت تان.
پاینده باشید
محمد حسین انصاری نژاد
1392/2/6 در ساعت : 13:54:54
سلام.

غزل پرحس وصمیمی تان راسه بارزمزمه کردم.

دلت به زمزمه ی عشق خوش باد.
_________________________
درود بر جناب انصاری نژاد عزیز
از لطف نگاه و محبت تان سپاسگزارم.
جان جناب عالی نیز از شراب عشق لبالب باد
محمد حسین خوش عمل
1392/2/6 در ساعت : 10:50:21
سلام بر حضرت استاد هنرمند و هنرشناس.در غزل زیبای شما عنصر وزن مرا بیش از زبان و چیزهای دیگر مشغول کرد.به نظر می رسد شعرموزون و باقافیه سرودن در چنین وزنهایی خیلی دشوار باشد و حتما تسلط عروضی بالایی می خواهد.شما خوب ازپس این کار برآمده اید بی آن که شعرتان حالت تصنعی به خود بگیرد.خوانش شعرتان به من لذت بخشید.
____________________________
درود بر آقا محمد حسین عزیز
از لطف حضور و و محبت تان سپاسگزارم. کاش این کوچک لایق صفاتی که بر شمرده اید باشد.
اما در باره ی عروض باید بگویم که استاد علم عروض ابوی مکرم جناب عالی است و پیش تر هم به اقتضا، چند بار گفته ام که من از علم عروض ( متاسفانه ) هیچ نمی دانم. شعر وقتی می آید مرا با خود می برد. و من به هیچ چیز ( اعم از وزن و قافیه ) نمی اندیشم. فقط با جریان شعر پیش می روم.
جوشش شعری شما افزون و سربلند باشید
معید داستان
1392/2/6 در ساعت : 2:29:42
رستم اینجا سینه اش زخمی ترین زخمی، نگاه اش پر ز درد....جناب نبوی درود بر شما.....روح کسالت بار مورد نظر در شعرتان (به قول مسعودخان) درآمده است
بر همین راه موفّق باشید
_______________________
درود بر جناب معید عزیز
از لطف و محبت تان سپاسگزارم.
سرافراز باشید
رضا محمدصالحی
1392/2/7 در ساعت : 15:51:44
تب نمی داند که آتش از کدامین دل پریشان می شود
از پریشانی، سخن سربسته باید، مدعی عیار نیست!

سلام جناب نبوی از شما همیشه زیبا و بدیع خوانده ام ..و اینبار هم

درود بر شما
____________________________
درود بر جناب محمد صالحی گرامی
زیبا، نگاه کوچک پرور شماست. سپاسگزارم از مراحم تان.
سرافرازی تان افزون باد
علی میرزائی
1392/2/6 در ساعت : 20:55:10
سلام استاد نازنین
غزلی فاخر و استواری است
محظوظ شدم
زنده باشید
_________________________
درود بر استاد مهربان جناب میرزایی عزیز
سپاسگزارم از محبت و نگاه لطف تان.
سرافراز باشید
محمد وثوقی
1392/2/7 در ساعت : 3:14:34
سلام بر استاد نبوی گرامی

تب نمی داند که آتش از کدامین دل پریشان می شود‎
از پریشانی، سخن سربسته باید، مدعی عیار نیست‎!‎

به نظرم پشت پرده‌ی غزل، قتل سیاوش است.
شهر گل‌های ‏آسمانی (بعید می‌دانم اگر ایرانشهر نباشد) لگدمال لجبازی ‏ایل تتار است؛ تاریخ دوباره با اسطوره پیوند می‌گیرد: کیکاوس ‏و مکبث، سودابه و زن مکبث و بالا دست این هر دو ‏صحنه‌گردانی ساحران و اهریمن ... و خنجرِ خونین تورانیان، ‏شاید از این‌جاست که رستم، در کسالت‌بارترین و ‏خواب‌آورترین روزِ مردم شهر، زخمی‌ترین زخم را برداشته است؟ شاعر ‏جان‌آگاه می‌داند که به راهی بس‌ناهموار قدم نهاده است ‏راهی پر از تلبیس ابلیس و مملو از خودپرستان. مسیر پایتخت ‏یوسف است و نشانی چشمان لیلی...‏
مستدام باشید
____________________________________
درود بر استاد وثوقی عزیز و بزرگوار
از نگاه مهربان و محبت بزرگوارانه ی حضرت تان و چشم خطاپوش تان نسبت کمداشت های پر شمار این وجیزه سپاسگزارم.
گرچه خودخواهی است ولی خشنودم که به جان این سروده ی شکسته اشاره فرموده اید و با نگاهی دقیق و عالمانه، هم برای این ناستوده ی زشت اندیش مابه ازای تاریخی برنشانده اید و هم زخم جانکاه رستم این سال های ایرانشهر را با فرزانگی تمام مورد اشارت قرار داده اید.
عزت تان افزون و سایه تان مستدام باد
علی رضا آیت اللهی
1392/2/8 در ساعت : 15:36:44
(2)
البته عقاید بنده در باره این شعر به این معنی نیست که شعر یک شعر مطلق است و نیازی به ویرایش فنٌی یا به اصطلاح کهنسرایان و کهنگرایان « نقد » ندارد ؛ چرا که اکثر قریب به اتفاق اشعار ، در صورتی که شاعرشان بخواهد ، می توانند و شاید می باید که ، بازهم با تعامل و تفاهم با شاعر ، ویرایش شوند .
شعری است زیبا با حُسن مطلع که چون همین مطلع در مقطع هم آمده است ( صنعت « رد المطلع » ) دارای حُسن مقطع هم هست .
اگر درسی را که در سال 1342 خوانده ام درست به یاد داشته باشم در بحر رمل مخذوف مکفوف است که در یکی دو مصراع ...
این شعر را دو - سه بار خواندم ، محظوظ شدم ، لذٌت بردم ؛ و نمیدانم چرا قطه اشکی هم به چشمم آمد .
من هم چون جناب معید داستان بر این بیت توقف و تامل می کنم که :
« رستم اینجا سینه اش زخمی ترین زخمی، نگاه اش پر ز درد
خنجری در دست این تورانیان دیدم، هلا! پندار نیست »
و به خصوص این بیت که مورد تاکید استاد وثوقی و جناب محمد صالحی هم قرار گرفته است :
« تب نمی داند که آتش از کدامین دل پریشان می شود
از پریشانی، سخن سربسته باید، مدعی عیار نیست »
که شاید نتیجه این باشد که رستم لااقل از تورانیان خنجر می خورد و نه از ایرانیان ...
و با این بیت از مولانا در تسلٌی که :
« هرخوشی که فوت شد از تو مباد اندوهگین
کو به نقشی دیگر آید نزد تو می دان یقین »
استوار و پایدار باشید انشاء الله .
________________________________
درود بر استاد آیت اللهی بزرگوار
در برابر همه ی محبت ها و لطف ها و خطاپوشی های تان ذهن و زبانم ناتوان است. به فرموده ی حضرت حافظ:
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم
هماره و پیوسته از نظر بلند و نگاه سرشار از لطف تان سپاسگزارم و می دانم که مردان کریم جز به بزرگی و کرامت نمی توانند نوشت. و شایسته و درست آن است که نوشندگان لطف و کرامت، جایگاه خویش بشناسند و باده ی غرور را از خویش دور سازند.
سایه لطف و محبت تان مستدام و عزت وسرافرازی تان روزافزون باد
علی رضا آیت اللهی
1392/2/8 در ساعت : 15:35:53
سلام به شاعر ارجمند
و هنر مند خردمند
(1)
اکثرا" نمی توان مطالب متین و پرمحتوا را به زبان ساده نوشت . همین امر در خصوص شعر هم تا حدودی صدق می کند . در شعر های امروزی جناب عالی افکار عارفانه سنائی و مولوی موج می زند ؛ و روح حماسی - افسانه ای قصیده های « حکیم » ابوالقاسم فردوسی بر آنها حاکم .
خواننده باید شاعر را بشناسد
و شاعر را درک کند !
( که چقدر شاعر ارجمند و متفکر و منتقد گرامی جناب وثوقی در باره این شعر « زیبا » نگاشته اند که علاوه بر تحلیل محتوا خود نیز به صورت یک قطعه ادبی در آمده است )
و به خصوص شخصیٌت آزاده و قید و بند ناپذیر شاعر ، از جمله در خصوص رعایت طابق النعل بالنعل قواعد صنایع شعری ، را ...
خواننده باید بتواند شاعر را بخواند و آنگاه :
خواننده باید بخواهد و بتواند شعر شاعر را درست بخواند .
همه ی شعر ها را نمی توان نیمخوانده ، یا با خواندن بی صدای ذهنی و نه زبانی ، درست خواند و موزون یافت . شعر های جناب عالی بهتر است :
باصدای بلند
با تانی
و آهنگین
( فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلات..)
خوانده شوند
( ادامه دارد )
سحر دگلی (آریایی)
1392/2/6 در ساعت : 0:33:56
سلام و درود و احترام جناب نبوی ارجمند

چقدر زیبا بود
زیبایی ماندگار
آفرینتان

قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
___________________________
درود بر سرکار خانم آریایی گرامی
ازلطف نگاه و محبت تان سپاسگزارم.
سرافراز باشید
مصطفی پورکریمی
1392/2/6 در ساعت : 12:17:28
سلام جناب استاد نبوی عزیز

غزل بسیار زیبا و آهنگین و درس آموزی بود موفق باشید
___________________________
درود بر استاد مکرم جناب پورکریمی گرامی
از لطف و محبت هماره تان سپاسگزارم.
در باره ی مصرعی که فرموده اید، جز تبدیل یک مصوت بلند به کوتاه، بنده لغزش وزنی مشاهده نکردم. چنانچه روشن تر بفرمایید ممنون می شوم.
سرافرازی تان افزون باد.
سارا وفایی زاده
1392/2/7 در ساعت : 11:19:4
سلام جناب نبوی

قلمتان توانا

زیبا بود
_________________________
درود بر سرکار خانم وفایی زاده
سپاسگزارم از نگاه لطف تان.
سربلند باشید
بازدید امروز : 26,778 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,191,089
logo-samandehi