ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آهوی کوهی دردشت چگونه دودا؟

درسدۀ نهم ترسایی حکیم ابوحفص بن احوص سغدی سمرقندی سروده بودکه :
آهوی کوهی دردشت چگونه دودا ؟
اونداردیار ، بی یارچگونه بودا ؟ !
دریغا،
تا امروز کسی نگفته است که این ، نخستین شعرِفریادگرمهاجرت و
دورازدیاری درجهان است. شعرآهوی کوهی من ، تنها تعظیمی
ازاین خامه به آن سخنور پارسی سرای سغداست وبس. ح

آهوی کوهی

یکی درروزگاران کهن ازسغد
ابوحفص آن
بهین باهوش باهوشان
که یادش جاودانی باد
نداسرداد:
که : آن آهوی ازکوه آمده دردشت
چگونه می دودآیا؟
درآن بی یاری وبی غمگساریها
چگونه می بودآیا؟
جهان زان رمزگون گفتاردراندیشه ها افتاد
دران روزان ندانستند
چراگفت اینچنین آن سغدی فحل سخنگستر
چراآهو؟
چراکوهی؟
چرادردشت وآن بی یاروبی یاور؟
*
سخن سنجان پارین حرفها یی هرکجاکشتندوبنوشتند
که : آن بوحفص نیزازاولینها بود
که راه شعررا پیمود
وچونان اولین شعرآفرینان همه عالم
سخن ازکوه گفت ، ازدشت
وازآهوی بی یاری که آنجا بود.
*
ندانستندکان گفتار
ندانستند کان گفتاربی پیرایۀ پردرد
زآهوو نه ازآهو
زکوه ودشت ونی ازکوه ونی ازدشت
چراغ هوش فردا بود
*
زبعدسده ها گاهی
که ازکوه پایه های زادگاه خود
درین دشت غریبی راه گم گشتیم
وپای کوه نوردما
درین دشت فراخ هروجب بیگانگی لنگید
همانا دیده ها مادید
که سوی چشمه سارش راه ناپیدای پرتردید
برای آهوی کوهی بی انباز
برای ما که بادیگرسرودوساز
وبادیگررموزوراز
وبادیگردواودرد
درآن دیگرزمین وهستی وپیوندروییدیم
زبعدسده ها دیدیم :
تمامی جاده ها با بیشۀ بیگانگی پیوست
همان بیگانگی دردزا وروح فرسایی
که روی دیگرش افسوس ازبگسسته پیونداست
که آن سغدی هنرمندانه اش نامید:« بی یاری»
شدن بی یار، گمراهی سنگستان دشواری
بدان گه معنی فریادآن والاهنررا نیک فهمیدیم
*
سخن ازیاریعنی عشقها، دلبسته گیهاو
همه آن همرهان ِهمدل و، همسایه ها ، همکوچه هاو مردم همراز
همه دروازه های شهروده روزی
که بودآغوشهاشان باز
همه آن اشناییهای نوشین است
که داردزادگه بسیار
که آهوی مکیده شیرگرم کوه
جهیده صخره برصخره
فتاده ناگهان دریک غریبی دشت
دران کژراه پرتردیدبی برگشت
دران راهی که اش بی همرهی همراه
ازان تنها روی، ره ناشناسی می کشد آزار
*
به یادروزگاران فرامشکار
واین گاهنامه های گنگ باید داد
که : بانگی شدفرازازسغدوبوحفص سمرقندی
سرودهجرت ودورازدیاری هزاران نسل آدم را
بزیرنیلگون پرده سرا سرداد
*
چه جانبخش ومسیحاییست آن آوا
برای آن همه آهوی کوهی فتاده درغریبی دشت
وآن دیگر
که روزدیگری آواره خواهدگشت
*
خوشا همدردی بوحفص را بادل تپیدنهاش، فهمیدن
وبا اوبعدصدها سال هم آوازگردیدن
*
ایابوحفص!
ایاوالاهنر، بیناترین بینا!
صدایت جاودان درکهکشانها پرفشان بادا !
چوناقوس دلاسایی ودلسوزی
برای هرکه آواره ، برای هرکه درغربت
برای آهوی کوهی
که یک روزی صفیرتیر
ویک روزی کژاندیشی خشم افروزِ بی تدبیر
زکهسارعزیزش تا
شب یک نا شناسا دشت می راند
وآهو بی وطن، بی هموطن، بی آسمان آبی روشن
جدا ازیار
خطوط سبزه های دشت را دشوارمی خواند
*
دریغاآهوی کوهی مگردردشت
ندانم چون دودآیا؟
نداردیاروبی یار، ای شگفتا، چون بودآیا؟
کلمات کلیدی این مطلب :  آهوی ، کوهی ، دردشت ، چگونه ، دودا؟ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/31 در ساعت : 13:12:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  7142


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 50,071 | بازدید دیروز : 35,818 | بازدید کل : 124,601,375
logo-samandehi