_________________________________________________________

 
شاعر شوخ و ناقلا ، قزوه
برده دل از تمام ما ، قزوه

چهره ی ماندگار شعر ماست
چون که دارد کتاب ها ، قزوه

حرفه اش شاعری ست ، اما گاه
می کند فیل هم هوا ، قزوه !

اهل فرهنگ و اهل ارشاد است
من ندانم نشد چرا ... قزوه ؟!

با مرام است و لوطی و آقا
زن ندارد دو تا ، دو تا ، قزوه

شیطنت می کند خفن گاهی
در زمین ، مثل بچه ها قزوه

می رود را به را ، سفر با شوق
سعدی روزگار ما ، قزوه

هند و تاجیک و ترکیه ، لبنان
چون زبل خان ، به هر کجا قزوه

پدر شعر نو اگر نیماست
شد پدر جد شعر ما ، قزوه !

هر دقیقه دو شعر می گوید
خوش به اقبال واژه ها ، قزوه !

شاعر بی کتا ب ذکرش چیست ؟
روز و شب : یا علیرضا قزوه !

« حاج صادق» که شعر او را خواند
گفت: ای جان ، علیرضا قزوه !

بعد از این می شوی شما معروف
خنده فرمود و گفت : ها ... ! قزوه

بعد سی سال شاعری مانده
همچنان بنده ی خدا ، قزوه !

اهل خود سازی است مولانا
می خورد جوجه ، بینوا قزوه !

کاخ و ویلا ندارد او - دارد ؟! 
در گوشی ، بگو به ما قزوه !

الغرض هست انقلابی او
انقلابی تر از شما ، قزوه

گر ببیند ز دشمنان فتنه
می کند فتنه ها به پا ، قزوه

فلفل و قزوه هر دو جانسوزند
این کجا ُتند و آن کجا ؟! قزوه

ابدأ شاعر سیاسی نیست
رأی او ، رأی توده ها قزوه

گر بپرسی ز خط و ربط او
می کند خط خطی تو را ، قزوه !

نه چپ است و نه راست مولانا
راه او : مستقیم تا قزوه !

یار آقاسی است و کاکایی
جمع اضداد ، حَبّذا قزوه !

می کند « لینک» هر چه شاعر را
بهر خشنودی خدا ، قزوه

توی « فیس بوک » تا که شد ظاهر
خواهری شوکه شد : ا ... وا ، قزوه !

همره او "سعیدی راد" است
در فضای "بلاگفا" ، قزوه

گر بخوانیش حضرت استاد
مهربان گویدت : "بلی" قزوه

گر نخوانیش حضرت استاد
می دهد دست بچه ها قزوه !

بیدلش خواندم و فقط خندید
گفت : « بیدل» کجا و ما ؟ قزوه

حوزه ، ارشاد ، انجمن ، شورا
همه جا هست و هیچ جا ، قزوه

از مسیر شمال شرقی نیز
می رود سوی کربلا قزوه

گیله مردی به شهر گیلان گفت :
« ای تی قربان بشم فدا قزوه »

مثل آلوچه ، مثل بادمجان
شعر را می کند سوا ، قزوه

توی استادیوم آزادی :
یکصدا قزوه ، یکصدا قزوه

خارج از کشور است و نا پیدا
به کجا رفته ای ، کجا قزوه ؟

شعر او ترجمه شد و فرداش
شاعر هند و آمریکا ، قزوه

رفت تا شاخ افریقا با شعر
ماند در چین و آنگولا ، قزوه

به هدر می روی تو « بی قزوه »
به سفر می روی تو « با قزوه » !

هر که با قزوه دشمنی کرده
به زمین رفته یا هوا ... - قزوه ؟!

قزوه را نقد کن تو با قدرت
البته با اجازه ، تا قزوه ...؟!

می کنم هر چه گفته ام تکذیب
آمد از راه ، یا خدا ! قزوه