یا نور
هنرمند باید اهل درد باشد و این درد نه تنها سرچشمه زیبایی و صفای هنری بلکه معیار انسانیت است
شهید سید مرتضی آوینی

فیه نفخت من روحی...
دمیدی در من و از آب و گل درآمدم من هم
مرا خواندی به خود پس نام آور آمدم من هم
دمیدی در من و روح القدس با من غزل خواند و
به معراج غزل خیز تو با سر آمدم من هم
چه سعی باطلی باشد ، صفا کردن بدون تو!
صفا تا مروه رقصیدم مکرر...آمدم من هم
تو باران میکنی نازل برای تشنه کامی ها
بنوشان زمزمی با گونه ی تر آمدم من هم
به صرف سفره ات دور از ادب با دست پُر رفتن!
تهی دستم!
به این امید و باور آمدم من هم...
الا! یا مهربان تر از تمام مهربانی ها!
فقیرم! با دوصد امید آخر آمدم من هم...
...
کسی می گفت: راه "کهنه"، کفشِ "نو" نمی خواهد
به سویت با دلم،
با پای دیگر آمدم من هم
اسفند91
با احترام منتظر دریافت نقد و نظرات اساتید بزرگوار و دیگر شاعران محترم هستم