دوست عزیز و برادر بزرگوارم ، جناب آقای ایزدی گنابادی :
با سلام ، نقد و نظر شما را که در زیر مرقوم فرموده اید ، خواندم . از شما دعوت به مطالعه مقاله « شعر مفهومی و مولفه های آن » در دفتر شعرم می کنم . بعد از مطالعه این مقاله انشاالله دیدگاه های ما در مورد « کاربرد تصویر در شعر » به هم نزدیک تر خواهد شد .
بار دیگر از لطف و توجه شما تشکر می کنم / سبز و سربلند باشید .
رضا اسماعیلی
________________________________________________________________________
سلام بر شاعر محترم
1بیان تفاوت شعر با نظم برای کاربران محترم سایت زیره به کرمان بردن است اما شاید غیر کار برانی باشند که در عالم وب گردی گذری بر این شعر داشته باشند و بخواهند این تفاوت را دریابند
علمای عرصه ادب می فرمایند اگر بیتی را بازگردانی و از حالت وزن خارج کردیم و مایه و خمیره ای از احساس و شاعرانه گی در آن یافت نشد بیت نظم است و نام شعر نمی توان بر آن اطلاق کرد
سه بیت اول این شعر بر همین اساس نظم کامل است حالا کسی ممکن است در دفاع از این شعر بفرماید اطلاق مهربان به روح و یا سهمگین به درد شاعرانه است که باید گفت این نوع ترکیب های وصفی کلی و فاقد یک پشتوانه ای حسی و عینی هرگز به شاعرانه بودن اثر کمک نمی کنند
بیت چهارم نیز به طرز وحشت ناکی نظم است چرا که بیت حتی از همان ترکیب های کلیشه ای نیز بهره مند نیست و بیت پنجم نیز همان .ضمن اینکه اضافه کردن پسوند تر به عزا به شدت نچسب بوده و شاعر محترم باید بدانند که هر نوع هنجار گریزی از دستور به شعریت اثر کمکی نمی کند
بیت ششم با وجود ترکیب های مثل طوفان مصیبت و چیدن تو اندکی از نظم جدا شده است اگر کلیشه بودن و نقش تاریخ ادبیات را در ساختن این گونه ترکیب ها ندید بگیریم .
و بیت هفتم نیز همچنین است تشبیه شخصیت شعر به کبوتر و سوختن بالهای او د ر آتش و دیگر هیچ .ضمن اینکه خشم اتش به شدت در فضای این شعر ناجور می اید و به نظر می رسد که باید آتش خشم می بود چون در حقیقت حضرت فاطمه گرفتار خشم مثل آتش است ونه آتش ظاهری که ما و شما ممکن است در ان بسوزیم .
مصراع دوم بیت هشتم تنها پاره شاعرانه این شعر است که می توان اندکی از ان دفاع کرد و بیت نهم با ز همان تکرار سوختن و فاجعه هم پوشانی تصویری در محور عمودی شعر و گنجاندن این در محل قافیه به زور و ضرب .
"سوختن تقدیر شمع و مذهب پروانه است است . آیا جز ضرورت وزن کلمه ی این را توجیه می کند؟
بیت دهم نیز بیت قابل قبولی است و بیت آخر یک نظم کامل و باز تکرار بانو که چقدر حقیر به لحاظ روحی روانی با این کلمه مشکل دارم کلمه ی بانو از تاریخی می آید که جز اشرافیت و ستم و سلطنت چیزی به ارمغان نمی اورد حقیر وقتی این واژه را در شعر ی آن هم در مفام شامخ حضرت زهرا می بینم فقط با دو قرص دیازپام آرام می گیرم د ر باره ی بار معنایی این کلمه و تاریخیت این کلمه می توان در مقالی دیگر صحبت کرد
در نهایت شاعر محترم دریافته باشند که فقط با اطلاع از قواع عروضی و به نظم آوردن کلمات شعر تولید نمی شود شعر عرق ریزان روح است و بی دلیل نیست که فروغ از ان به عنوان الهه ی خون آشام یاد می کند
خداوند شاعر را حفظ داشته باشد
___________________________________________________________________________
سلام
از نقد و نظر شما ممنونم و به دیدگاه شما احترام می گذارم .
موید باشید