.. «« حکم ازلی »» ..
	.. «« حکم ازلی »» ..
	 
	چه روضه ها که نخواندم ، چه روضه ها که ندیدی
	چـــه دیر بر دل ِ اسرار  ِ یک شکــوفـه رسیـــــدی
	 
	چقدر خون ِ دلم را ، به شیشــه ها که نکردی
	چه خوب شد که ز عطار ، شیشه ای نخریدی
	 
	چه غنچه ها به ســراپــرده ی گلاب فشـــردم
	چه پرده ها که تو از شیشه ی گلاب دریدی ! 
	 
	مـگـــر دقـایـق اول ، بـــه راز ، بـا تــو نگفتــم ؟
	که حکم  ِ ما ازلی بود ، چه حکم ها که بریدی ! 
	 
	قسم به راز گل سرخ ، به راز پرده نشینــان
	تو قطره ای ز گلابی که پخته او ، نچشیـدی
	 
	تو را به اشک ، به شبنم ، به قطره های جبین ات
	کجــا به صبـــح رسیدی ؟ کجــا صـــــدا نشنیدی ؟
	 
	اگـــر گنـــاه نبخشــــم ، خـــدای دانــد وُ دانــم
	تو تا ابد که بمانی ؛ نه شاهدی ، نه شهیدی ! 
	 
	آسیه خوئی (ایلیا) ـ 92/1/13 ـ سه شنبه 06:30 بامداد
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1392/1/20   در ساعت   :    18:0:25
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
791
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.