می شکافد سیاهی شب را آخرین لای لایِ یک مادر
عشق، پیچیده در کلام تَرَش،آتشی خفته زیرِ خاکستر
پشت کلکینِ بسته ای امشب بزم برخوردِ بال با شیشه است
گوئیا در تلاش آزادیست، سینه سرخی غمین و خونین پر
سینه سرخی که بالهایش را دست تقدیر یک به یک چیده است
زخم چرکین و کهنۀ او را واژۀ آسمان زند نِشتر
پشت سیلاب اشک ونومیدی،مرگِ نامرد می تکاند دست
سهمِ زن از جهانِ هستی چیست؟آسمانی تهی وبی اختر؟
با توام در عبور حادثه ها،با تودر کوره راهِ حسرت ودرد
از هراتِ کهن وآتش ودود تا سکوت تو در شبی دیگر
گرچه امروز غرقِ پاییزی،با حلول بهارِ روشن_عشق_
می طراود زدامن پاکت همچو عطر گلاب و نیلوفر
تا تو از کوچه باغِ احساست،گل بیاری سبد سبد بامهر
سوژه های غم غریبت را میسرایم غزل غزل، دختر
نهم مارس 2013...نروژ