فرشته مي چكد از ابر آسمان نگاهت
	
		دلي به وسعت عشق است بيكران نگاهت
	
		چه آبشار قشنگي نشسته گوشه چشمت
	
		ببين چگونه شده رود همزبان نگاهت
	
		شب است و ماه تو زيباترين و  ماه تر  از آن
	
		شهابهاي درخشان كهكشان نگاهت
	
		هزار كشته و زخمي گرفته دور و برت را
	
		چه ها  نميكند اين تير بي امان نگاهت
	
		نشسته بر لب حوضت گلي به رنگ پرستو
	
		دچار حظ شده از طرز چيدمان نگاهت
	
		غزلسرا شد "فرياد" و ديد راه ندارد
	
		زبان الكن او در دل بيان نگاهت