ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



1

1

کلمات کلیدی این مطلب :  ا ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/1/11 در ساعت : 13:56:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  1777


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1392/1/16 در ساعت : 17:13:19
سلام بر استاد ایزدی گنابادی گرامی. سپاسگزارم که نقدها و نظرهایتان را صریح و بی‌لفاظی‌های رایج می‌نویسید. همان‌طور که اشاره هم کرده‌اید مواردی که مطرح شده در اصل بیشتر مربوط به پیش‌فرض‌هایی است که قابل بحث و محل تأمل‌اند و این را شخصاً از مزایای کار منتقد می‌دانم که مبانی و باورهایی را که بر اساسش نقد می‌نویسد روشن کند. کم‌وبیش و البته با تبصره‌هایی بنده هم با مواردی که ذکرشان رفته است موافقم؛ اگر در این‌باره در سایت طرح بحثی شد بنده هم اگر عمری بود نظرم را عرض خواهم کرد اما فعلاً چون پای نقد کار بنده در میان است عرضی ندارم جز این چند مورد:
نمی‌دانم در کجای این متن حکمی صادر شده؟ شاید منظورتان بند دوم بوده؟ اگر چنین است دقت بفرمایید که آن بند به صورت سؤال مطرح شده نه جمله‌ی خبری و صدور حکم، و اگر مورد دیگری است بفرمایید کجاست. به هر حال تا آن‌جا که من مربوط است بنده در این شعر حکمی صادر نکرده‌ام؛ اما چون بحثم کلی است عرض می‌کنم: اگر بپذیریم شعری سیاسی است؛ باید همه‌ی عناصر و اجزایش را هم سیاسی بسنجیم و نقد کنیم چنان‌که با شعر عرفانی همین می‌کنیم؛ مگر این‌که انسجام اثر را به‌عنوان تصویری واحد قبول نداشته باشیم.
برایم جالب است بدانم چگونه از بند اول و لابد کل کار، برداشتی اروتیکی داشته‌اید؟ شما از تصویر میزتوآلتی که مردکی عقاید مذهبیِ مستهلکش (خودش) را جلویش بزک می‌کند و در مزن قلابی‌اش عرضه‌ی فروش می‌دهد؛ برداشت اروتیکی دارید؟! آن‌گاه با این همه چشم و خط و خال و ابروی حاضر در ادبیات عرفانی چه کنیم؟! باری تئوریزه‌کردن آدم‌کشی تحت عناوین مذهبی به‌عنوان راه میانبر بهشت ـ توسط همین اشباه الرجالی که می‌شناسیم ـ کجا، تصاویر اروتیکی و سوء استفاده از آن‌ها کجا؟! من از شعر «لاغر» خوشم نمی‌آید؛ چه لاغر فکری چه لاغر لفظی و معتقدم بودجه‌ی شعر را نباید «انقباضی» بست! از آن دو کلمه هم برداشتی اروتیکی و جلف ندارم.
شما بیشتر نمادهای این متن را نه با توجه به خود متن که با شواهد فرافتنی بارگذاری کرده‌اید که البته کاری است رایج و از دید بنده قابل احترام. حضرتعالی منتقد فرهیخته‌یی هستید و من به برداشت‌هایتان کاملاً احترام می‌گذارم و همیشه نقدهای شما را با دقت می‌خوانم و بهره می‌برم:
«هر چه آید از جهان غیب‌وش
در دلت، ضیف ست او را دار خوش»
مستدام باشید
صادق ایزدی گنابادی
1392/1/16 در ساعت : 21:32:45
سلام بر شاعر محترم جناب وثوقی
از نظر لطف حضرت عالی نسبت به بنده حقیر متشکرم همانطور که در شرح و تفسیر خودم گفته ام .نوشته ی بنده نوعی دیدگاه است که به شخصیت روانشناختی شخص مفسر شعر و یا متن دارد که کاملا شخصی است و به تعامل روانشناختی وی به کلمات و واژه ها و تصاویر بر می گردد
دیدگاهی که وقتی با چند واژه بدون فعل و پیام رسان روبرو می شود از ان لحن تحکم آمیز را می فهمد و همینکه کلماتی مثل میز توالت و مزن را می بیند جلفی را از ان درک می کند آنچه که شما نوشته اید از دیدگاهی دیگر کاملا درست است دیدگاهی که نو است و از بسترهای سالم روز امدی شکل می گیرد و تعاملش با کلمات جنتلمن گونه . گرچه دیدگاه ارتجاعی حقیر نیز خاستگاه دارد و شما به عنوان یک شاعرباید از ان اطلاع داشته باشید و لی توجه نکنید از این منظر که شاعر حق دارد بازخورد شعر خود را در انواع و اقسام مخاطب بداند
خداوند شما را حفظ داشته باشد یکی از توفیقات بنده حقیر در دوماهه اخیر دوستی با فرهیختگانی مثل شما ست
محمد یزدانی جندقی
1392/1/15 در ساعت : 23:16:57
با سلام و درود این شعر از نظر شکلی به چهار پاره قابل تقسیم است
سلاخی پایان پاره اول ضحاکی پایان پاره دوم حلب پایان پاره سوم لگد می زنی پایان پاره چهارم :::
پیوستگی خوبی در اجزای روایت مشهود است بنابراین به کلماتی که نقش پل ارتباطی میان این اجزا ء را ایفا می کنند مانند :
قاعدةً : نیازی نیست چرا که این عبارت :) بیش از انکه واسطه محتوایی باشد کارکرد معرفی دانای کل روایت را برعهده دارد و این از بار شاعرانگی اثر می کاهد
پاره سوم شاعرانه ترین بخش اثر است
ـ شب شعرم که معرکه ست
غمبادِ دپارتمان غزل
در فراق عروس حلب...
و پرسش هایی را برای مخاطب رقم می زند که مهم ترین ان جستجوی راوی است
پایانبندی شعر با مضارع استمرای قابل قبول و تصویر پردازی منحصر به فرد است :
جناب استاد ایزدی با بیان شیوا مطلبی نقد شعر سیاسی را به طور عام مطرح فرموده اندنگاه ایشان از دریچه هنر به ادبیات قابل احترام است و هواداران بی شماری نیز دارد اما نباید فراموش کنیم که نه در دوران معاصر که در طول تاریخ رویدادی بدون تاثیر از جریان های سیاسی پدید نیامده است که تاثیر این جریان ها هم از منظر فرهنگ مهاجم و هم از منظر فرهنگ مولد قابل بررسی است چه سیاست مترادف )برداشت عوام از ( پلتیک ( دروغ گویی و کلک زدن گرفته شود چنانکه یکی از ابزار های کار آمد و همیشگی فرهنگ مهاجم است و چه به معنی ) تدبیر و دور اندیشی گرفته شود که از شاخصه های فرهنگ مولد است
من البته کوچک تر از ان هستم که در جهان ادبیات و هنر وارد اینگونه مباحث مبنایی شوم به قدر فهم ناقص خود عرض می کنم هنر امروز در فرهنگ و هنر اسلامی که معیار فرهنگ مولد در مقابل فرهنگ مهاجم است تحت تاثیر حرکات گاه احساسی است و این حرکات احساسی در شعر نیز نمود هایی دارد اینکه روح عزت و حماسه و توانایی جذب مخاطب در اینگونه اثار وجود دارد نیز بر کسی پوشیده نیست اگر از همین زاویه سیاست زدگی به شعر پیش رو نگاه کنیم در می یابیم که نکات مثبت فراوانی در این شعر حاضر در صحنه مبارزه فرهنگی وجود دارد و همچنانکه نقاط ضعفی نیز دیده می شود که یکی از انها شتابزدگی در شروع شعر است و دیگری نتیجه گیری ...که همین نتیجه گیری در بسیاری از اثار هنری در فرهنگ مولد از حرکات احساسی محسوب می شود در این حالت است که تعلیق به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های اثار ادبی هنری مهجور می ماند در این صورت مخاطب محکوم به پذیرفتن نتیجه است یا مختار در رد ان بنا براین به نظر می رد جایگاهی برای مخاطب در نظر گرفته نشده است در نتیجه ان همراهی قابل انتظار را با محتوا ندارد و این رشته سر دراز دارد ...
:::::::
از نقاط قوت اثر بار تاریخی شعر در ارتباط ) اخی اردوغان یاد اور دلجویی سران عرب و همدستی انان به علامت طبل عثمانی امپراطوری جاه طلب و عوام فریب امپراطوری اسلامی عثمانی است در همین راستا نقش ترکیب های
رکوئیم صهیونی و
باغلامای بابِلی و
تکنوی ضحاکی؟!
صرف نظر از مباحث مطزوحه پیرامون سیاست زدگی اثار ادبی و هنری دارای نقش معین و منطقی است
در پایان برای شاعر توانا ارزوی موفقیت روز افزون دارم و امیدوارم این اضافه گویی را به بزرگی خود بر این حقیر ببخشد
وحید پیام نور
1392/1/17 در ساعت : 16:33:8
کاش واقعن فرصت کافی داشتم تا در مورد این اثر مبسوط بنویسم . برخورد بنده با متن ، تابع نظریه مرگ مولف می باشد . یعنی بنده نه مولف را می شناسم و نه اندیشه هایش را . در واقع می خواهم از طریق جهان متن به جهان فکری مولف راهی باز کنم و حال یا مصداق خوشتر آن باشد که سر دلبران ( همذات پنداری ) یا تضارب آراء ...
صرفا ذکر چند مورد تیتروار :
الف ـ مشخصا مولف ساختمان اثر را چیده است . این یعنی با توجه به جغرافیای واژگانی موجود در متن ، می شود گفت مولف تلاش داشته کاری ساختارگرا ارائه نماید ( واژه ی غلط ساختارشکنی ( دیکانستراکشن یا دیکانستراکسیون ) که امروزه از سوی عده ای برای توجیح بهم ریختگی ساختار و عاری بودن متن از حلقه های اتصال و مفاصل مطرح می شود خود نوعی ساختارگرایی است چرا که در اصل آنچه باید ترجمه می شد واژه ی " بن فکنی " می بوده ( به ترجمان دکتر حسین ضیمران ) که هم بعد + و هم بعد - را توامان می رساند .
ب ـ جغرافیای متن آشفته است ( در این آشفتگی به تعمد مشهود است و متن در سطر پایانی آنرا توجیح می نماید ) دلیل دیگری بر گرایش مولف به ساختار
ج ـ تنها مخترعین و نویسندگان حق اختراع واژه را دارند و این یعنی نویسندگان حق دارند از هر واژه ای که دلشان می خواد استفاده کنند به شرط به جا نشستن در متن . باید بررسی شود آیا واژه های موجود در متن که بیشتر رنگ و بوی سیاسی / اجتماعی / اسطوره ای دارند ، واجد این شرایط هستند یا خیر بعلت کمی وقت عارض می شوم به نظر این کمترین دپارتمان ( غمباد دپارتمان غزل ) در کلیت اثر نمی نشیند چرا که با پیگیری تمامی ارجاعات درون متنی و برون متنی نتوانستم برای آن قرینه ای بیابم . با اینکه اعتراف می کنم این ترکیب ( دپارتمان غرل ) شاید بزرگترین کشف این متن می بود ولی ... شاید هم کمی وقت در برخورد و این نگارش ...
د ـ تراژدی در اثر واقعن چشم نواز بود
هـ ـ اخی اردوغان سوای طنز زیبایی که به همراه داشت ، رنگ و بوی ژورنالیستی به اثر می دهد .
و ـ تراکم واژگان غریب ( موضوع بند ج نوشته ی حاضر ) بقدری است که برخورد با اثر حاضر و برقراری ارتباط با آن ، کار مخاطب الیت است . مخاطبی که در حوزه های سیاست ، تاریخ ، جریان شناسی صهیونیزم ، اسطوره شناسی و ... از پیش مطالعه داشته .
ز ـ مقایسه ی اسطوره با مسایل روز که در ادبیات داستانی ( عباس معروفی ) بیشتر به کار برده می شود در شعر و کشف ضحاک مغز خوار و کابالای خون خوار ( هر دو از انسان تغذیه می کنند ) و ...
ح ـ متاسفانه همینک به جلسه ای دعوت شدم . امید که بتوانم به وقت مناسب برای بررسی این اثر بازگردم ... موارد بسیاری ماند تنها این مساله را ذکر می نمایم که این اثر را به پازلی می توانم تشبیه کنم که پدیدآورنده ی آن ، با ارجاعات درون و عموما برون متنی ، دغدغه های خویش را در که در تنهایی و انزوا ، روح اش را می آزارد به رشته ی ترسیم درآورده است .
محمد وثوقی
1392/1/19 در ساعت : 1:10:55
سلام و عرض ادب جناب پیام نور گرامی
بسیار سپاسگزارم استاد که زحمت کشیدید و نقد و نظر ارزشمندتان را بر این خط‌خطی نوشتید. بهره بردم بزرگوار. درباره‌ی دپارتمان شاید خیلی با حضرتعالی موافق نباشم (دست‌کم برای خودم وجودش بی‌سببی نیست) اما در این‌گونه موارد اغلب حق را به خواننده می‌دهم تا مؤلف، زیرا این مخاطب است که نهایتاً باید اثر را باور کند...
مستدام باشید
محمد وثوقی
1392/1/16 در ساعت : 20:7:45
سلام بر استاد یزدانی جندقی گرامی. سپاسگزارم که نقد و نظرتان را صریح و عالمانه نوشته‌اید. مباحث مهم و خوبی را هم در حوزه‌ی فرهنگی مطرح فرموده‌اید که امیدوارم در آینده هم در این خصوص بیشتر از شما بخوانیم.
با توضیحی که در خصوص استفاده از «قاعدةً» داده‌اید متوجه منظورتان هستم. در واقع علت استفاده از این کلمه اشاره‌یی است به جریانی تکفیری و عجیب و غریب، خواستم با حذف "ال" نکره بودنش را بیشتر نشان دهم.
درباره‌ی «نتیجه‌گیری» هم مثل «صدور حکم» نمی‌دانم در کجای متن اتفاق افتاده است. اگر مشخص بفرمایید برای بنده راهگشاست.
در متن‌های کوتاه (که بنده بر آن اصرار دارم) نمی‌شود خیلی تصاویر را بسط داد و اصل به نظرم بر فشردگی تصاویر است. اما اگر شروع این کار به ایجاز مخل رسیده باشد حق با شماست.
از نظریات و نقدهای منصفانه‌ی شما بسیار آموخته‌ام و منت‌پذیر صرف وقت شما استاد محترم و ژرف‌اندیش هستم:
«بنمای ای ستاره کاندر ریگ
نتوان راه بی‌نشان کردن»
مستدام باشید
محمد یزدانی جندقی
1392/1/17 در ساعت : 4:37:38
سلام بر شاعر اندیشمند جناب وثوقی
توضیح حضزتعالی در باره شعر بسیار گویا و رسا بود و گره نتیجه گیری شاعر هم بازشد در واقع مشکل حقیر با همین قاعده است من با توجه به تنوین موجود در برخورد باعبارت مذکور چنین خوانشی داشتم :
به این ترتیب زیر پای اخی اردوغان
هم طبل عثمانی کار گذاشته اند
که در این صورت قاعده بار محتوایی را به صورت نتیجه گیری اگرچه بسیار نرم و نامحسوس ذهنی برای مخاطب در پاره های بعدی نیز حمل می کند به نظرم بهتر است الف و لام تعریف را بر سر قاعده به کار ببرید که در ان صورت به اسم مشخصی می رسیم که در این متن دارای مسما نیز هست که با این حساب به شکل چهارپاره شعر مورد نظر حقیر نیز عنیینت بیشتری بخشیده اید در باره این شعر هنوز گفتنی های ظریفی باقی است اما شرط ادب این است که در این گفت و شنود به پاسخ همین پرسش حضرتعالی اکتقا کنم تا در فرصتی بهتر و بهانه ای دیگر همسخن شویم درود و بدرود
صادق ایزدی گنابادی
1392/1/15 در ساعت : 10:46:58
سلام بر شاعر ارجمند
چند و چون وارد کردن به شعر شاعری که خود به همه راز و رمز شاعری اگاه است محلی از اعراب ندارد اما می توان از دریچه ای دیگر که بیشتر نوعی دیدگاه نسبت به شعر بر میگردد و نه صرفا نگاه به شعر جناب وثوقی می توان وارد شد و مطالبی را قلمی کرد
1- استفاده از اسامی خاص در شعر خصوصا اسامی که که با سیاست عجین شده اند شعر را تاریخ مصرف دار کرده و در حد شعار و یک اعلامیه سیاسی کاهش می دهد و بد تر اینکه شعر را وارد عرصه های صدق و کذب نموده و مخالف و موافق درست می کند
سیاست هر روز هزار چرخ می خورد و با مانایی شعر در تقابل است و اگر به جای استفاده از نام خاص شاعر از نماد و تصویر استفاده کرده و به نقد رفتار و عملکرد و نه نقد شخص بپردازد بهتر خواهد بود و مخاطب بیشتر وارد گفتگوی سازنده با اثر می شود اردوغان ها و ....رفتنی هستتند اما مفاهیم و اسیب های رفتاری همیشه پا بر جا هستند (اگر به شعر حافظ التفاتی داشته باشید کمترین نام خاص را در ان می یابید حتی از ممدوحی که صله و جایزه می گیرد به کنایه و اشاره یاد می کند تا دفع الوقت هم جایزه اش را بگیرد و هم مخاطب امروز ی به دلخواه خود از ممودح او برداشت معبود و یا معشوق و یا ...را بنماید و با شعر حاظ لذت ببرد و زندگی کند )
2-لحن تحکم امیز در شعر همانند اهن رباست ولی معکوس عمل می کند مخاطبان هم نام را به شدت جذب و غیر همنام را دفع می کند و هرگز این نوع لحن اجازه ورود به مخاطب جهت سود جویی از قابلیت های زیبا شناسانه نمی دهد
3-استفاده از المانهایی مثل میز توالت و ریش پرفسوری که هم بار روشنفکری دارند و هم اروتیک بدون ارایه ی یک منطق قوی نوعی سوء استفاده از جذابیت های بصری است که درست بر عکس نیت شاعر عمل می کنند یعنی مخاطب به جای اینکه وارد تعامل انتقادی با نوعی زندگی بشود جذب المانهایی می شود که زود گذر و فاقد تاثیری گذاری عمیق هستند و هر گز حس درونی عمیقی در مخاطب ایجاد نمی کنند بروید جناب وثوقی از بیینندگان فیلم های اخراجی بپرسید که از این فیلم های چه چیزی در ذهنشان باقی مانده است جر لوده گری و جلوه های بی خود و بی جهت اما متاسفانه بر کار گردان فیلم چنین مشتبه شده است که مخاطب بیشمار فیلم از جهت محتوا وارد تعامل با فیلم شده اند البته این مثال فقظ از جهت نزدیکی به طرح یک ادعا صورت گرفت و گرنه در شعر شما حقیقتا هرگز فاجعه به اندازه این فیلم نیست و حتی در ادامه شعر با المانهای دیگر و نوع محتوا همبستگی مناسبی دارند
جناب وثوقی استفاده از کلمات میز تو الت و مزن آن قدر بار جلف و رکاکت آمیزی دارند که اجازه خارج شدن از این فضا را به مخاطب نمی دهند البته در فضاهای پست مدرنیسم این واژه ها بکار می روند و چون در ساختار این نوع شعر این فضا ها در محور اصلی شعر قرار دارند ایردای بر انان حداقل به لحاظ شعری نیست
و اما حیف است از پاره پایانی ودر خشان این شعر یاد نکنم این پاره تا ابد در ذهن و دل من باقی خواهد ماند علت ارزش شاعرانه این گونه پاره ها را در مقالی دیگر می توان گفت
خدواند شاعر و خانواده اش را سلامت بدارد غلطها ی نگارشی و املایی را بر من ببخشید
اکبر نبوی
1392/1/17 در ساعت : 4:43:55
درود بر استاد وثوقی عزیز و یاران همگن گرامی!
در همین آغاز باید بگویم که بنده منتقد شعر نیستم. و تاکنون جز چند مقاله و یادداشت ذوقی در باره ی پاره ای از موضوعات کلی شعر و یا شاعران، هیچ گزارشی در باره ی شعر ننوشته ام. اما جهان شعری استاد وثوقی عزیز چنان است که سر شوق آمدم تا گزارش خود را از آن ارائه دهم.
در ارتباط با این سروده ی زیبا باید به چند نکته توجه داشت: جهان شعر، منطق شعر و عناصر زبانی و ریخت ( فرم ) آن. و همه ی این ها یعنی ساختار شعر. هم چنین، باید توجه داشت که جهان شعر خود به چند زیر مجموعه تقسیم می شود: پیام، موضوع، گونه ( ژانر ) و جوهره ( تم ).
یکی از ویژگی های شعر استاد وثوقی ( دست کم در بیش تر اشعاری که در این پایگاه از ایشان خوانده ام ) توسع زبانی است که در همین شعر هم حضورش را احساس می کنیم. در آمیختگی زمان معاصر با تاریخ و سپس جهان اسطوره، هم به وسعت زبانی شعر انجامیده و هم اندیشه را ( اگر که قائل به تمایز اندیشه با زبان باشیم و من خیلی سفت و سخت به چنین تمایزی باور ندارم بلکه زبان را نماینده و سخنگوی اندیشه می دانم ) در ساحت درست خود عرضه کرده است. القاعده و اردوغان، امروزین اند ( مِزُن و ریش پروفسوری، کمی از امروز فاصله دارند، گر چه هنوز شئ یا پدیده ی تاریخی نشده اند) بابل، صهیونیسم، عثمانی و حلب، جریان، موقعیت و پدیده های تاریخی اند و ضحاک عنصر اسطوره ای شعر. اکنون ببینیم شاعر با اجتماع آن ها چه می کند. با آوردن طبل، رکوئیم، باغلاما و تکنو، یک کنسرت برگزار می شود. عناصر و ابزارهای موسیقایی و جریان هایی که در حال اجرای این کنسرت هسنتد براستی شگفت انگیز است. یکی از کاربردهای جدی و تاریخی طبل، استفاده ی آن در جنگ هاست، رکوئیم، موسیقی مردگان و یکی از عناصر اصلی موسیقی کلیسای کاتولیک است، باغلاما سازی است زهی که ریشه های تاریخی آن به شمال بین النهرین و بخشی از آسیای صغیر ( منطقه ی آناتولی ) باز می گردد، تکنو، موسیقی الکترونیکی پر ضرب و پر کوبی است که کاربرد اصلی آن برای رقص های تند است. با اندکی دقت، می توان طرافت بیانی و اندیشه ای شاعر را دریافت. ترکیب رکوئیم صهیونی، تحیر انگیز است. یک تضاد اجتماعی/ انسانی بسیار هوشمندانه. صهیونیست ها سال هاست که به قصابی انسان های مظلوم مشغول اند. رکوئیم برای آرامش مردگان است. نتیجه: قاتل و جلاد برای مقتولین خود موسیقی آرامش می نوازد. به عناصر کنسرت باز هم دقت کنیم: سلفی ها، عثمانی ها، صهیونیست ها و آمریکایی ها. ( موسیقی تکنو، نماد آمریکا و فرهنگ آمریکایی ست در این شعر) نوا و آهنگی که اعضای این کنسرت می نوازند، بمب و گلوله است و تصویری از وضعیت انسان امروز در یک بخش از جغرافیا را روایت می کند که حنای عروس اش خون برادران، خواهران، و ... اوست که مرتب بر در دیوار شتک می زند. و چنین می شود که شب شعر شاعر غمباد می گیرد و جان اش از لگد پرانی های پرشماری که بر جان انسان وارد می شود، در هم می شکند.
با گزارشی که بنده از شعر استاد وثوقی ارائه کردم، ناگفته پیداست که از نگاه من، مر کز ثقل شعر ایشان پاره ی دوم است:
قاعدةً
زیر پای اخی اردوغان هم
طبل عثمانی کار گذاشته‌اند
رکوئیم صهیونی و
باغلامای بابِلی و
تکنوی ضحاکی؟!
نکته پایانی این که: شعر جناب وثوقی در گونه ( ژانر ) تراژدی است. و این تراژدی، سرنوشت غمبار انسان و زمین امروز و زمین و انسان امروز است.
برای استاد وثوقی عزیز، ژرفای هر چه بیش تر اندیشه، پیوستگی لحظه های ناب شاعرانه و سلامتی و عزت روزافزون آرزو می کنم. نیز دوباره تاکید می کنم که آنچه نوشتم نقد و شرح نیست، بلکه صرفا گزارشی است از یک شعر بسیار خوب.

محمد وثوقی
1392/1/17 در ساعت : 22:3:45
سلام بر استاد نبوی گرامی
بسیار ممنونم که خواندید و وقت شریف را صرف نقد این خط‌خطی کردید. از صبح که این نقد علمی و دقیق و در عین حال همراه با تشویق و چشم‌پوشی از کاستی‌ها، که ویژگی شاگردپروری بلندنظران است را خواندم مانده بودم چه عرض کنم؟ هر چه هست بزرگواری شماست و گر نه
«ز هیچ جلوه به تحقیق چشم نگشودیم
شهود آینه در عالم مثال گذشت»
مستدام باشید
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 18 روز و 20 ساعت و 59 دقیقه و 06 ثانیه است همراه شماییم 461537946.479 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 378 | بازدید دیروز : 14,905 | بازدید کل : 124,445,952
logo-samandehi