با سلام و درود گفتنی ها را منتقد محترم جناب استاد ایزدی گفته اند اما حقیر هم اجازه می خواهم چند کلمه در باره این شعر با توجه به شخصیت ادبی شاعر محترم بنویسم و این دوشعر از عمران صلاحی را بهانه ورود به سخن قرار می دهم :
زمستان :
از پشت شیشه پیداس بر شاخه های گیلاس انک شکوفه ی برف
بهار :
از پشت شیشه پیداس بر شاخه های گیلاس انک برف شکوفه
اکنون بیت اغازین این غزل :
به روسریِ سپید مستت شکفته صد عشوه ی بهاری
به دلبری و فسونگری بردهای دلِ هر شکوفه زاری
..........
صد عشوه ی بهاری کنایه از شکفتن انبوه شکوفه ها ست وجه شبه سپیدی شکوفه ها و رنگ روسری و مستی عارفانه ای که در نهاد گفتمانی عاشقانه به عمق رفته است مصرع دوم در ادامه و ترجمان مصرع اول است و این تصویر سازی موفق در بیت دوم با نیروی بیشتری در جریان است
ز بیقراریِ سرزمینها اگر خبر میرسد دوباره
حماسه ی موجهای مویت، کشیده لشکر به هر دیاری.... و در بیت سوم به اوج می رسد
امان ز دستِ دو لاله ی جنگجوی سرخِ بهاریِ تو
که هر کجای جهان به آتش نشانده هر شهرو شهریاری
............
اما در بیت سوم با نوعی گره در شعر روبرو هستیم و شعر در حالتی از سکون قرار می گیرد
خوشا به حال چهار فصلِ جهان و قرنی که تو درآنی
خوشا به حالِ کسی که بُرد از لبِ تو بوسه، به یادگاری
مصرع اول همین بیت زمینه ساز حرف بهتری از انچه در بیان امده می تواند باشد با وجود این سطر :
) چهار فصلِ جهان و قرنی که تو درآنی (
در واقع در شروع بیت با ترکیب ) خوشا به حال .. ...
با نوعی از سهل انگاری زبانی در ترکیب سازی روبرو هستیم که در یکی دو نقطه دیگر این غزل نیز خود را نشان می دهد مانند :
به دلبری و فسونگری:
.........
تکرار خوشا به حالِ کسی ... یعنی اگر خوشا به حال کسی اول را نیز بپذیریم ضعف تکرار این ترکیب قابل چشم پوشی نیست
...........
وگرنه تنها از او..... وجود و تکرار چند باره حرف ) ز ( به عنوان حرف ربط ...
همچنانکه شاعر محترم بهتر از حقیر می دانند اینها تر کیب های لفظی وقت گیری هستند که فرصت شاعر را در افرینش هرچه بیشتر تصاویر فشرده و پر انرژی سلب می کنند اکنون به این ترکیب های درخشان توجه کنیم
...........
حماسه ی موجهای مویت......
.........
دو لاله ی جنگجو
............
چراغ روی تو روشناییِ شعرهای ....
لازم است اضافه کنم پیش از نوشتن این مطلب
متن کامل مصاحبه شاعر با سایت تاجیکی نیوز را خواندم خوشحالم که اشنایی بیشتری با این شاعر موفق پارسی زبان تاجیک برایم حاصل شد نمونه اشعاری که از ایشان دیدم در غزل و ازاد بسیار تامل برانگیز است ایشان در پی تشخص زبانی همراه با یا یاد اوری فضلیت های فراموش شده انسان امروزی در اثار فاخر و خوش ساخت هستند
در این غزل نیز شاعر در پی گفتگویی صمیمانه با نمود انسانی در پیوندی یار و یاریگری است و این گفتگو را به توصیف از او اختصاص می دهد در همین حال تلاش می کند روزنه هایی از جهان بینی شاعرانه و نه فلیسوفانه را چنان که انتظار می رود منتقل کند این نتیجه از رویکرد انتقادی شاعر به شعر مختصر و فیلسوفانه خیام چنانکه مشهور است حاصل می شود هرچند که شاعر این اثر در پی پرسشگری از خیام و مقایسه نوع نگاه خود با نوع نگاه خیام نیست به عبارت بهتر در این رویکرد انتقادی در پی بیان اشتراک ها و افتراق ها نیست بلکه از خیام به عنوان نماد شاعر برتر در مقبولیت و شهرت جهانی یاد می کند و تمنایی همراه با حسرت از این شاعر دارد تمنای توصیف یار جهانی یا جهان یار چنانکه معتقد است خود به این توصیف دست زده است
ندیده خیام این لطیفی و مه فشانی و مهربانی
وگرنه تنها از او غزل مانده بود و دیوان بی شماری!
................ در نگاه اول این مفاخره شاعر است که خودنمایی می کند در حالی که در نگاه دقیق تر این جلوه یار است که بالاتر از حد و بیان معمول جلوه گر است :
چراغ روی تو روشناییِ شعرهای تمام دنیا ست
به خاطرِ چشمِ توست گر شاعری رسیده به اعتباری
با ارزوی سالی سر شار از موفقیت برای شاعر محترم امیدوارم این مطلب ناقص را نه به عنوان نقد به بهانه چند دقیقه با هم بودن در همزبانی بپذیرد